گنجور

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶

 

روزِ هجران و شبِ فُرقَتِ یار آخر شد

زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

آن همه ناز و تَنَعُّم که خزان می‌فرمود

عاقبت در قدمِ بادِ بهار آخر شد

شُکرِ ایزد که به اقبالِ کُلَه گوشهٔ گُل

[...]

حافظ
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹

 

شمع را زنده دلی در شب تار آخر شد

روز عشرت همه در خواب خمار آخر شد

شاخ سرکش شد و دست همه کوتاه بماند

جور گلچین و نزاع سر خار آخر شد

عندلیب ار نسراید به قفس معذورست

[...]

نظیری نیشابوری
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

مژده ای دل که شب فرقت یار آخر شد

روز تاریک سرآمد شب تار آخر شد

یار از غیر برید الفت و با ما پیوست

بود ربطی که میان گل و خار آخر شد

از دم سرد خزان آنچه به گلشن می‌رفت

[...]

مشتاق اصفهانی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۳۶ - به یکی از نزدیکان نگاشته

 

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد

زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

یغمای جندقی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

 

جور اغیار و غم فرقت یار آخر شد

عهد ناکامی عشاق فکار آخر شد

خم بجوش آمد و برخواست ز میخانه خروش

ابشرو، باده کشان دور خمار آخر شد

ساقیا صبحک الله بده جام صبوح

[...]

حاجب شیرازی