عطار » مصیبت نامه » بخش دوازدهم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل
در میان دو بلا افتاده ام
سرنگون در زیر پا افتاده ام
عطار » مصیبت نامه » بخش سیزدهم » بخش ۱ - المقالة الثالثة عشره
من ز مقصودم جدا افتاده ام
سرنگون در صد بلا افتاده ام
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷
باز در دام بلا افتادهام
باز در چنگ عنا افتادهام
این همه غم زان سوی من رو نهاد
کز رخ دلبر جدا افتادهام
یاد ناورد آن نگار بیوفا
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰
من ز دست دیده و دل در بلا افتادهام
ای عزیزان چون کنم چون مبتلا افتادهام
هردم از چشمم چو اشک گرمرو راندن که چه
تا چه افتادست کز چشم شما افتادهام
کی بود برگ من آن نسرینبدن را کاین زمان
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۴
مدتی شد کز گلستانی جدا افتادهام
عندلیبم سخت بی برگ و نوا افتادهام
نوبهاری میدماند از خاک من گل وان گذشت
گشتهام پژمرده و ز نشو و نما افتادهام
در هوای گلشنی سد ره چو مرغ بستهبال
[...]
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸
گوهر تاجم که در دست گدا افتاده ام
سیر طالع بین کجا بودم کجا افتاده ام
وه چه بودی گر زبام آسمان افتادمی
اینچنین کز صحبت یاران جدا افتاده ام
صبح من شام غریبان است از شامم مپرس
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۶۰
یک نیستان خنده دارد بر تنم آزادگی
تا به قید ساز و برگ بوریا افتاده ام
کار من اسباب دولت، من ز دولت بی نصیب
در هنر همطالع بال هما افتاده ام
گاه پای گلرخان گیرم، گهی دست بتان
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵
مرغ قدسم من که در دام بلا افتادهام
ای دریغا در کجا بودم کجا افتادهام
نغمهها در شاخسار باغ رضوان داشتم
اندر این ویرانه منزل از نوا افتادهام
جای دارد گر بنالم همچو بلبل روز و شب
[...]
رهی معیری » غزلها - جلد اول » زندان خاک
با دل روشن در این ظلمتسرا افتادهام
نور مهتابم که در ویرانهها افتادهام
سایه پرورد بهشتم از چه گشتم صید خاک ؟
تیرهبختی بین کجا بودم کجا افتادهام
جای در بستانسرای عشق میباید مرا
[...]