گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش اول - قسمت اول

 

بد بسی کردی نکوپنداشتی

هیچ جای آشتی نگذاشتی

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش اول - قسمت دوم

 

نگشود مرا زیارتت کار

دست از دلم ای رفیق بردار

گرد رخ من زخاک آن کو است

ناشسته مرا بخاک بسپار

رندی است ره سلامت ای دل

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش دوم - قسمت اول

 

به اسرار حقیقت نیست جز پیر مغان دانا

له فضل علی اهلی النهی علما و عرفانا

زمانی گوش بر گفتار او نه تا یقین دانی

که جز تلبیس نبود حاصل تدریس مولانا

اگر بودی کمال اندر نویسائی و خوانائی

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

دریغا از آن زن که خسته می پرسید

راه حمام منجاب از کجاست؟

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

جدلی فلسفی است خاقانی

تا به فلسی نگیری احکامش

فلسفه در جدل کند پنهان

وانگهی فقه بر نهد نامش

مس بدعت به زر بیالاید

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

هزار جان به غارت برده ویشه

هزارانت جگر خون کرده ویشه

هزاران داغ ویش از ویشم اشمر

هنی نشمرته از اشمرته ویشه

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

مکن در کارها زنهار تاخیر

که در تاخیر آفتهاست جان سوز

بفردا افکنی امروز کارت

زکندی های طبع حیلت آموز

قیاس امروز گیر از حال فردا

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

کم نشین با قوم ازرق بپرهن

با بکش برخان ومان انگشت نیل

یا مکن با فیل بانان دوستی

یا بنا کن خانه ای در خورد پیل

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

یوسف وش آن که زود رود بهر فتح باب

محتاج التفات کلیدش نمی کنند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

شد خزان و بلبل از قول پریشان بازماند

تو همان مردار مرغ بی محل گوئی هنوز

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

لنگ و لوک و خفته شکل و بی ادب

سوی او می غیژ و او را می طلب

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

خر کی را به عرسی خواندند

خر بخندید و شد از قهقهه سست

گفت: من رقص ندانم بسزا

مطربی نیز ندانم بدرست

بهر حمالی خوانند مرا

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

کو جنونی تا ز رسوائی نباشد خجلتم

نقص عشق است این که شرم از روی مردم می کنم

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم

 

گر ترا دانش و گر نادانی است

آخر کار تو سرگردانی است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش چهارم - قسمت اول

 

نقص کرم است آن که قدرش

در حوصله ی امید گنجد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش چهارم - قسمت اول

 

مبارک باد عید آن دردمند بیکسی کو را

که نه کس را مبارکباد گوید نه کسی او را

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش چهارم - قسمت اول

 

عید، هر کس را ز یار خویش چشم عیدی است

چشم ما پر اشک حسرت دل پر از نومیدی است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش پنجم - قسمت اول

 

هله نومید نباشی که ترا یار براند

گرت امروز براند نه که فردات بخواند

در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا

که پس از صبر ترا او به سر صدر نشاند

و گر او بر تو ببندد همه درها و گذرها

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش پنجم - قسمت اول

 

ناصر خسرو براهی میگذشت

مست و لایعقل نه چون میخوارگان

دید قبرستان و مبرز روبرو

بانگ بر زد گفت کای نظارگان

نعمت دنیا و نعمت خواره بین

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش پنجم - قسمت اول

 

ای تو را با هر دلی رازی دگر

هر گدا را بر درت آزی دگر

صد هزاران پرده دار عشق دوست

میکند پر پرده آوازی دگر

شیخ بهایی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode