گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مستزاد در مدح سلطان مسعود

 

ای کامگار سلطان،انصاف تو به گیهان

گشته عیان

مسعود شهریاری،خورشید نامداری

اندر جهان

ای اوج چرخ جایت،گیتی ز روی و رایت

[...]

مسعود سعد سلمان
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸

 

نقد قدم از مخزن اسرار برآمد

چون گنج عیان شد

خود بود که خود بر سر بازار برآمد

بر خود نگران شد

در کسوت ابریشم و پشم آمد و پنبه

[...]

عطار
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ٨ - وله مستزاد در مدح یمین الدوله عمده الملک حسن

 

یا رب از من که برد سوی خراسان خبری

ایصبا گر بودت هیچ مجال گذری

بسوی حضرت دستور ز من

عمده الملک یمین دول و دین که بود

اتفاق همه کور است خصال و سیری

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ٩ - مستزاد

 

بر آینه سرمه سیه ریخته بین

طوطی روان بحلق آویخته بین

زان سنبل تر

ز انشاخ شکر

چون نرگس مست را برانگیخت ز خواب

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ١٠ - مستزاد

 

با جمع بتان صحبت سنگین چه خوش آید

در گلشن زیبا

در کاسه زر باده رنگین چه خوش آید

همچون گل رعنا

گر یار ز رخ پرده بر انداخته باشد

[...]

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » مستزاد » شمارهٔ ۱

 

تو مپندار که بر طرف چمن

چون رخ و قامتت ای سیمین تن

گل و شمشادی هست

در دهان تو نگنجد سخنی

گرچه شیرین دهنت گاه سخن

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » مستزاد » شمارهٔ ۲

 

کس نیست که گوید ز من آن ترک ختارا

گر رفت خطائی

باز آی که داریم توقع ز تو یارا

با وعده وفائی

منداز بنام من دل سوخته فلفل

[...]

خواجوی کرمانی
 

کمال خجندی » مستزاد

 

ای ریخته سودای تو خون دل ما را

بی هیچ گناهی

بنواز دمی خسته شمشیر جفا را

یارا به نگاهی

باد سحر از روضه رضوان خبر آورد

[...]

کمال خجندی
 

شاه نعمت‌الله ولی » متفرقات » تحقیق رباعی شیخ ابو سعید ابوالخیر علیه الرحمة و الغفران

 

یک بوسه سلیمان به لب آصف زد

در وقت وفات

حورا به نظارهٔ نگارم صف زد

یعنی حسنات

چون بحر محیط بر کف ما کف زد

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » متفرقات » و من کلامه

 

آن کیست که سر مست به بازار بر آمد

آن جان جهان است

صد بار فرو رفت و دگر بار بر آمد

تا هست چنان است

خورشید در آئینهٔ مه کرد نگاهی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » متفرقات » وله ایضاً

 

تا از سر زلف تو یکی تار برآمد

صد فتنه عیان شد

صد شور ز اسلام و ز کفار برآمد

غوغا به جهان شد

بر خاک زمین چون که یکی جرعه فشاندند

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » اشعار ترکیبی » شمارهٔ ۱۰ - مستزاد

 

چون شاخ گل آنروز که در خانه زینی

آشوب جهانی

و امروز که چون سرو سهی بزم نشینی

آشوب نشانی

گه با من دلسوخته شیرین تری از شهد

[...]

اهلی شیرازی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲

 

بر صورت ذرات جهان گشت پدیدار

آن یار نهانی

در پرده ما و تو نهان است رخ یار

در عین عیانی

چون شاهد حسن رخ او جلوه‌گری کرد

[...]

اسیری لاهیجی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۱۱

 

نی همین در چار ارکان شش جهت ماتم بپاست

کی رواست سرنگون گردی فلک

زین عزا هشتم زمین تا نه فلک ماتم سراست

کی رواست سرنگون گردی فلک

بال قدرت قاصر و دام گرفتاری بلند

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۲۰

 

آن خدیو چار بالش صدر هفت ایوان چه شد

ذوالجناح ای ذوالجناح

خسرو دنیا و دین سلطان انس و جان چه شد

ذوالجناح ای ذوالجناح

پروریدت سالها تا کش چنین روز ای دریغ

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۳

 

کوه و صحرا خصم و شاه کم سپه تنها دریغ

وا دریغ نصرت اعدا دریغ

قلب ایمان را شکست و نصرت اعدا دریغ

وا دریغ نصرت اعدا دریغ

آه کز بی دولتان دین به دنیا باخته

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۴

 

افراخت چو در ماریه سبط شه لولاک

خرگاه اقامت

از هفت زمین تا نهمین خیمه افلاک

برخاست قیامت

ز اندیشه این رنج طرب کاه غم انگیخت

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۵

 

همه زانداز توام بهره غم افتاد فلک

از تو فریاد فلک

سال و ماه و شب و روز از تو نیم شاد فلک

از تو فریاد فلک

صرصر قهر تو در ماریه از آل زیاد

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۶

 

شکوه از چرخ ستمگر چکنم گر نکنم

چکنم گر نکنم

گله از گردش اختر چکنم گر نکنم

چکنم گر نکنم

غم عباس بلاکش چکشم گر نکشم

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۸

 

ای تشنه لبان را سر و سردار حسینم

سردار حسینم

وی بر شهدا سرور و سالار حسینم

سردار حسینم

ای شخص تو را با همه اقبال پناهی

[...]

یغمای جندقی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode