عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
تو تا مشغول بیتی و سفینه
از آن دریات نبود نم بسینه
عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه
ز من کینه مگیر ای سیم سینه
که از مستان کسی نگرفته کینه
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۳۳ - الحكایة و التمثیل
نه دلی نه دیدهٔ نه سینهٔ
نه تنی نه مهری و نه کینهٔ
عطار » مصیبت نامه » بخش هشتم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل
بود مجنونی بدست آئینهٔ
چون بکردی جمعه هر آدینهٔ
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۳۵ - الصفا
رسمی است میان اهل دل دیرینه
کز کینه تهی کنند دایم سینه
در دل همه حلم و بردباری باید
صاحبدل ریش سینه اندر کینه
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲۲
هر روز فقیران را هم عید و هم آدینه
نی عید کهن گشته آدینه دیگینه
عیدانه بپوشیده همچون مه عید ای جان
از نور جمال خود نی خرقه پشمینه
ماننده عقل و دین بیرون و درون شیرین
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۶
قرابهبازِ دانا هشدار آبگینه
تا در میان نیفتد سودای کبر و کینه
چون شیشه بشکنی جان بسیار پای یاران
مجروح و خسته گردد این خود بود کمینه
وآنگه که مرهم آری سر را به عذر خاری
[...]
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۳۲
صوفی نشوی به فوطه و پشمینه
نه پیر شوی ز صحبت دیرینه
صوفی باید که صاف دارد سینه
انصاف بده صوفی و آنگه کینه
مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » نهم
امروز منم احمد، نی احمد پارینه
امروز منم سیمرغ، نی مرغک هرچینه
شاهی که همه شاهان، خربندهٔ آن شاهند
امروز من آن شاهم، نی شاه پریرینه
از شربت اللهی، وز شرب اناالحقی
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۱ - بیان آنک طاغی در عین قاهری مقهورست و در عین منصوری ماسور
یا محب حق بود لعینه
لاسواه خائفا من بینه
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۴۰ - در تفسیر این آیت که انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولا
دل تو هست همچو آئینه
پاک و صافی نهفته در سینه
حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۱۱ - پیغام چهارم شب به خورشید
شب معراج و قدر و آدینه
در برات مناند دیرینه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱۹
ای آرزوی هزار سینه
وندر دل تو هزار کینه
هستم ز برت که هست پیدا
در جامه چو می در آبگینه
هر قطره خون ز چشم من هست
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۶ - راز نامه عتاب آمیز ظل الله سوی شمس الحق خضر خان
به همراهی وزیر سخت کینه
نباتش در لب و زهرش به سینه
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۷ - حدیث عهد و پیمان لشکر غازی، که در کام نهنگ اندر روند و دیدهٔ اژدر!
نشیند اهل دولت را به سینه
چو می در جام و گوهر در خزینه