گنجور

عطار » اشترنامه » بخش ۲۶ - حكایت ابراهیم علیه السلام

 

آینه چون زنگ باشد روی را

تف زنگ آرد در آنجا موی را

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶

 

ای سخت گرفته جادوی را

شیری بنموده آهوی را

از سحر تو احولست دیده

در دیده نهاده‌ای دوی را

بنموده‌ای از ترنج آلو

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹ - فرستادن پادشاه رسولان به سمرقند به آوردن زرگر

 

شه بدو بخشید آن مه روی را

جفت کرد آن هر دو صحبت‌جوی را

مولانا
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲

 

من بدین خوبیّ و زیبایی ندیدم روی را

وین دلاویزیّ و دلبندی نباشد موی را

روی اگر پنهان کند سنگین‌دل سیمین‌بدن

مشک غمازست نتواند نهفتن بوی را

ای موافق‌صورت‌ومعنی که تا چشم من است

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲۱ - حکایت حجاج یوسف

 

چو حجت نماند جفا جوی را

به پرخاش در هم کشد روی را

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۸ - حکایت

 

زنی گفت بازی کنان شوی را

عسل تلخ باشد ترش روی را

سعدی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸

 

پرده عاشقان درد پرده کند چو روی را

هر طرفی دلی فتد شانه کند چو موی را

دل که ز خلق می برد نیست برای مردمی

طعمه فراخ می کند بهر سگان کوی را

وه که نداری آگهی از دل بی قرار ما

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

عاشق روی توام از من مپوش آن روی را

پرده بردار از رخ و بر رو میفگن موی را

تا بروز وصل تو چشمش نبیند روی خواب

هر که یک شب همچو من در خواب دید آن روی را

گرد میدان زمین سرگشته گردم همچو گوی

[...]

سیف فرغانی
 

جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۳۵ - خردنامه اسکندر

 

که بیند در او سیرت و خوی را

بدانسان که در آینه روی را

جامی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

 

در بغل آرزو کند، تیغ تو تندخوی را

عرضه کنم اگر به گل، زخم شکفته روی را

مشک به کوی بیزدت، طرّه به باد اگر دهی

دل به کنار ریزدت، شانه کنی چو موی را

رشک ریاض خلد شد، دیده ز فیض عارضت

[...]

حزین لاهیجی
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۶۱ - کیمیاء‌العوام

 

ز کف هشتن متاع اخر ویرا

بدل بستن حطام دنیوی را

صفی علیشاه
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode