گنجور

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲

 

آه ازآن روزی که گردیدم من از وصل تو دور

هوشم از سر رفت و طاقت از دل و از دیده نور

باد هجران در بهار وصل یغما پیشه کرد

دولت دیدار را از این حشم آمد فطور

بی‌دم صبح وصالت در پس شام غمم

[...]

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » اشعار دیگر » شمارهٔ ۱

 

پس ازین چار استاد هنرور

سخن‌های من و غیر من آور

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » ساقی نامه

 

بیا ساقی افتادم از یار دور

به جامی که بخشد دلم را سرور

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » ساقی نامه

 

ز هجر تو از دیده‌ام رفته نور

میم ده که دورم ز عقل و شعور!

طغرل احراری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۶۷ - حکیم اینشتین

 

جلوه ئی میخواست مانند کلیم ناصبور

تا ضمیر مستنیر او گشود اسرار نور

از فراز آسمان تا چشم آدم یک نفس

زود پروازی که پروازش نیاید در شعور

خلوت او در زغال تیره فام اندر مغاک

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۸ - حکایت شیر و شهنشاه عالمگیررحمة الله علیه

 

باز سوی حق رمید آن ناصبور

بود معراجش نماز با حضور

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۳۲ - عرض حال مصنف بحضور رحمة للعالمین

 

ای فروغت صبح اعصار و دهور

چشم تو بینندهٔ ما فی الصدور

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۹۷ - حکمت فرنگ

 

نبینی که چشم جهان بین هور

همی گردد از غاز او روز کور

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۳۹ - بندگی نامه

 

شعله اش گیرنده چون کلب عقور

هولناک و زنده سوز و مرده نور

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۲ - مناجات

 

غیب ها از تاب او گردد حضور

نوبت او لایزال و بی مرور

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۲ - مناجات

 

ما ترا جوئیم و تو از دیده دور

نی غلط ، ما کور و تو اندر حضور

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۲ - مناجات

 

بندهٔ آفاق گیر و ناصبور

نی غیاب او را خوش آید نی حضور

اقبال لاهوری
 
 
۱
۱۸۹
۱۹۰
۱۹۱
۱۹۲
۱۹۳
۱۹۹