گنجور

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۵ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

دگر گفتی تو دوری من نه دورم

که با تو روز و شب اندر حضورم

سلیمی جرونی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۸

 

هر چند از وصالت ای آفتاب دورم

یکذره نیست هرگز در دوستی قصورم

چندان رخ تو دیدم کز دیده در دل آمد

اکنون بدیده دل می بینم و صبورم

در غیبت از خیالت جانم حضور دارد

[...]

اهلی شیرازی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » در گله گزاری و ستایش

 

کرده مداحی تو مشهورم

اینهمه زان به خویش مغرورم

وحشی بافقی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۹

 

نشسته بر سر گنج به فقر مشهورم

نهفته در ته دامن چراغ بی نورم

مسیح تا دم آخر فسون دمید و هنوز

به صد جراحت روز نخست رنجورم

چنان به خواهش دیدار رفته ام شب وصل

[...]

عرفی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱

 

ازین شکسته دلم گر نحیف و رنجورم

که در غمش بگریبان نمی رسد زورم

هزار بار ازین همرهان گسستم و باز

فلک نهشت جدا همچو تار طنبورم

سرم بغیر گریبان فرو نمی آید

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۲۶

 

به شور عشق و جنون همچو صبح مشهورم

شکسته است نمکدان چرخ را شورم

ز جوش سینه من خم به وجد می آید

چکیده کف عشقم، شراب منصورم

به روی گرم غریبی چنان فریفت مرا

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۱۲

 

فضای چرخ تنگی می کند بر مغز پرشورم

قبای دار کوتاه است بر بالای منصورم

چنان باریک بین گردیده ام از عاقبت بینی

که جوی شهد آید در نظر چون نیش زنبورم

ز صحرای شکرریز قناعت گوشه ای دارم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۱۵

 

نتوان کرد به زندان بدن محصورم

شیشه را می شکند زور می پرزورم

در نمکدان ز نمکزار چه خواهد گنجید؟

چه کند حوصله تنگ فلک با شورم؟

بس که آمیخته نیش بود نوش جهان

[...]

صائب تبریزی
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۲ - فی مناجات

 

سلیمانی دها ! من کم ز مورم

به رنج از چه که ای پر زر و زورم

ملا مسیح
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۴

 

الا یا ایها الساقی بده جامی که مخمورم

مگر می وارهاند جان از این غمهای پر زورم

الا یا ایها الناصح مکن منعم ز میخانه

که من موسی و این ارض مقدس هست چون طورم

الا یا ایها الواعظ تو از تقصیر من بگذر

[...]

فیض کاشانی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰

 

ای قبله زخدمتت بسی مهجورم

عمریست از این فیض سعادت دورم

رنجوریم از راه کسل نیست مرا

چون دور ز دیدار توام رنجورم

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱

 

صاحب جاها همیشه من رنجورم

از همنفسان خویشتن مهجورم

عمریست به دست و پای من قوت نیست

از خدمت تو ز ناتوانی دورم

سیدای نسفی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷۴

 

ز دشت بیخودی می‌آیم از وضع ادب دورم

جنونی‌ گر کنم ای شهریان هوش معذورم

ز قدر عاجزیها غافلم لیک اینقدر دانم

که تا دست سلیمان می‌رسد نقش پی مورم

جهان در عالم بیگانگی شد آشنای من

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷۵

 

شعورت خواه مستم وانماید خواه مخمورم

چو ساغر می‌کشی دارد ازین اندیشه‌ها دورم

نفس بی‌طاقتی را مفت ساز خویش می‌داند

همین پر می‌فشانم آشیانی نیست منظورم

مهیای گدازم آنقدر از شوق دیدارش

[...]

بیدل دهلوی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » تذکرة العاشقین » بخش ۱ - مثنوی تذکرهٔ العاشقین

 

ساقی، قدحی که ناصبورم

صد مرحله از شکیب دورم

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۴۱

 

می کند می، به کام مخمورم

مشک پرورده، داغ ناسورم

حزین لاهیجی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode