نشسته بر سر گنج به فقر مشهورم
نهفته در ته دامن چراغ بی نورم
مسیح تا دم آخر فسون دمید و هنوز
به صد جراحت روز نخست رنجورم
چنان به خواهش دیدار رفته ام شب وصل
که شوق هم به تقاضا ندیده در طورم
گمان مبر که دلم را توان تسلی داد
که نا رسیده تر از زخم های ناسورم
مکن به صورت دیوار نسبتم، عرفی
که من کتابهٔ محراب بیت معمورم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و رنج عمیق شاعر میپردازد. او در حالی که بر سر ثروتی (گنج) نشسته، به فقر و بیچارگی معروف است. احساس میکند در ظاهر نور و روشنایی ندارد و دردهایش همچنان باقی هستند. شاعر در جستجوی وصل و دیدار است و در این مسیر، شوقی در دلش حس نمیکند. همچنین به دیگران میگوید که دلی آرام و تسلی ندارد، چرا که زخمهای عمیقش هنوز بهبود نیافتهاند. در پایان، ادعا میکند که او یک کتاب زنده از عشق و عرفان است و نسبت به دیگران باید با احتیاط و احترام برخورد شود.
هوش مصنوعی: من در حالی که بر ثروتی بزرگ نشستهام، اما به فقر معروف هستم و در زیر دامنم، چراغی که هیچ نوری ندارد، پنهان است.
هوش مصنوعی: مسیح تا لحظه آخر سعی کرد که معجزهای کند و هنوز هم با صد زخم و جراحت از روز اول، احساس درد میکنم.
هوش مصنوعی: من آنقدر برای دیدار تو مشتاق هستم که حتی شوق و عطشم هم به انتظار نشسته و درخواست نمیکند که برسم به تو.
هوش مصنوعی: به خودت گمان نکن که میتوانی دلم را آرام کنی؛ چون جراحتهایم به قدری عمیق و شدید است که هنوز بهبود نیافتهاند.
هوش مصنوعی: به این معنی است که به ظاهرم نگاه نکن و فقط به ظواهر بسنده نکن، چرا که در واقع، من همانند کتابی معنوی و پر از اطلاعات هستم که درون یک مکان مقدس قرار دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خدای داند کز غم چگونه رنجورم
غمان گیتی گنج است و من چو گنجورم
چو زیر طنبور از غم همی بنالم زار
بدل ز شادی و خوشی تهی چو طنبورم
بشهرهای خراسان و شهرهای عراق
[...]
دلم ببرد و قرارم برفت و معذورم
که کرد مستِ خراب آن دو چشمِ مخمورم
بتی که در طلبِ وصلِ او چو مدهوشان
گرم سر و دل و ترتیب نیست معذورم
مقرّرست به نزدیکِ عاقلانِ جهان
[...]
ازین شکسته دلم گر نحیف و رنجورم
که در غمش بگریبان نمی رسد زورم
هزار بار ازین همرهان گسستم و باز
فلک نهشت جدا همچو تار طنبورم
سرم بغیر گریبان فرو نمی آید
[...]
به شور عشق و جنون همچو صبح مشهورم
شکسته است نمکدان چرخ را شورم
ز جوش سینه من خم به وجد می آید
چکیده کف عشقم، شراب منصورم
به روی گرم غریبی چنان فریفت مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.