گنجور

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱۳ - کرباس و الماس

 

ترا بگشود و ما گشتیم روشن

ترا بر بست و ما ماندیم ایمن

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۸ - گوهر و سنگ

 

نه هر کوهی، بدامن داشت معدن

نه هر کان نیز دارد لعل روشن

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - لطف حق

 

خار را گفتم، که خلخالش مکن

مار را گفتم، که طفلک را مزن

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۳ - معمار نادان

 

مادر من، گفت در طفلی بمن

رو، بکوش از بهر قوت خویشتن

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۶ - نا آزموده

 

گر تو میبودی به محضر، جای من

همچو من، کوته نمیکردی سخن

پروین اعتصامی
 

شهریار » منظومهٔ حیدر بابا

 

‫آخر چه شد بهانة نفرین شده فلک ؟‬

‫بیر سوْروشون بو قارقینمیش فلکدن‬

‫زین گردش زمانه و این دوز و این کلک ؟‬

‫نه ایستیوْر بو قوردوغی کلکدن ؟‬

‫گو این ستاره ها گذرد جمله زین اَلَک‬

[...]

شهریار
 

رهی معیری » چند تغزل » بنفشهٔ سخنگوی

 

بنفشه زلف من ای سرو قد نسرین تن

که نیست چون سر زلفت بنفشه و سوسن

بنفشه زی تو فرستادم و خجل ماندم

که گل کسی نفرستد به هدیه زی گلشن

بنفشه گرچه دلاویز و عنبرآمیز است

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » منظومه‌ها » خلقت زن

 

نباشد در مقام حیله و فن

کم از ناپارسا زن پارسا زن

رهی معیری
 

رهی معیری » منظومه‌ها » مریم سپید

 

چنان نازک‌اندام و سیمینه‌تن

که سیمین‌تن نازک‌اندام من

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۴۹ - باور مکن

 

گر بگوید روبه افسونگر نیرنگ‌باز

کز فریب و حیله دورم، بشنو و باور مکن

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۴۹ - باور مکن

 

ور بگوید مرده‌خور کفتار، کز بهر ثواب

خادم اهل قبورم بشنو و باور مکن

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۴۹ - باور مکن

 

ور بگوید سنگ‌پشتی بی‌نوا، کز چابکی

پهنه‌پیما، چون ستورم، بشنو و باور مکن

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۴۹ - باور مکن

 

ور دغل‌بازی کند دعوی، که دولت‌خواه تو

در غیاب و در حضورم، بشنو و باور مکن

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۴۹ - باور مکن

 

ور بگوید قاضی مسکین، که در هنگام رأی

دشمن ارباب زورم، بشنو و باور مکن

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۴۹ - باور مکن

 

ور بفرماید وکیلی، در بهارستان، که من

سیر از این دارالغرورم، بشنو و باور مکن

رهی معیری
 
 
۱
۳۷۸
۳۷۹
۳۸۰
sunny dark_mode