گنجور

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹ - حاسد و محسود

 

بود دو تن را دو درخت کهن

حاسد و محسود بدند آن دو تن

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹ - حاسد و محسود

 

جست یکی اره کش تیشه زن

گفت درختی است فلانجا زمن

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹ - حاسد و محسود

 

کفت ملامت به خود و این سخن

ورد زبان ساخت بهر انجمن

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۶ - مصاحبت دو نادان

 

زین مثل ار با خردی بی‌سخن

کشف شود بهر تو مقصود من

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۷ - شلتاق پلتاق

 

خواست بانکار سراید سخن

مشت زدندش همگی بر دهن

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۵ - ماهی و صدف

 

از ره گوش ار به دلت یک سخن

ز اهل دلی آید و گیرد وطن

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۷ - سیرچمن

 

آب به هر جدول آن موج زن

همچو ضمیر من و موج سخن

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۳ - کشف راز

 

گفت توئی آنچه که گوئی بمن

زانکه خودی پرده در خویشتن

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۹ - حکایت

 

زبان خالی از شکوه دلی بی‌محن

به شادی روان شد به سوی وطن

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۹ - حکایت

 

دو روزی که شاهی به اقلیم تن

فرست از عمل گوهری در وطن

صغیر اصفهانی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴ - دو بیت از یک غزل

 

عشقی به خدا همان که می گفت: خدای:

از عشق وطن، سرشت آب و گل من

چون کالبدش ز پای تا سر دیدم

عشق همه چیز داشت: جز عشق وطن!

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۲ - تابلوی اول: شب مهتاب

 

درون بیشه سیاه و سپید دشت و دمن

تمام خطهٔ تجریش سایه و روشن

ز سایه روشن عمرم رسید خاطر من

گذشته‌های سپید و سیه ز سوز و مِحَن

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۳ - تابلوی دوم: روز مرگ مریم

 

غرض نکرد خبر، هیچکس نه مرد و نه زن

ز بانگ صبحدم، این پیرمرد با شیون

خودش بداد ورا غسل و هم نمود کفن

خودش برای وی آراست حجلهٔ مدفن

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۳ - تابلوی دوم: روز مرگ مریم

 

غرض تمامی اسرار را بگفت آن زن

پس از شنیدن این جمله‌هاست کاکنون من

نشسته‌ام به تماشای آن سیه مدفن

به زیر خاک سیه، خفته آن سپید کفن

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۴ - تابلوی سوم: سرگذشت پدر مریم و ایدآل او

 

بدون سابقه و آشناییِ روشن

به این دلیل که مشروطه‌خواه هستم من

یکی اِعانه به من داد و آن دگر مَسکَن

خلاصه آخر از آن مردمان گرفتم زن

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نمایشنامه » کفن سیاه » بخش ۱ - کفن سیاه

 

جوئی از نور مه، از پنجره‌ئی در جریان

رویش اسپید که روی سیه شب ز میان:

برد و از پنجره شد قلعه‌یی از دور عیان

باشکوه آنقدر آن قلعه که ناید به بیان

لیک ویرانه چو سر تا سر آثار کیان

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » جمهوری نامه » بخش ۵ - باور مکن

 

جان پسر، گوش به هر خر مکن

بشنو و باور مکن

تجربه باز مکرر مکن

بشنو و باور مکن

مملکت ما شده امن و امان

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

با «آشتیانی » ز چه این مرد کم از زن

شد دست به گردن

میرزاده عشقی
 
 
۱
۳۷۶
۳۷۷
۳۷۸
۳۷۹
۳۸۰
sunny dark_mode