گنجور

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۲ - در مذمت حساد

 

که دل بی چاشنی عشق تنگ است

مرا زین دل که بی درد است ننگ است

ملا مسیح
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۵۰ - دیدن رام جتایو کرگس را و خبر یافتن از سیتا

 

به دیوان گرنه بهر مهر جنگ است

چرا روی زمین یاقوت رنگ است؟

ملا مسیح
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

کار دلم در شکنج زلف تو تنگ است

همچو مسلمان که در دیار فرنگ است

در ره عشقت ز طعنه باک ندارد

این دل چون شیشه آزمودة سنگ است

آن طرف کام نیست غیر ندامت

[...]

فیاض لاهیجی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

تلاش برتری از حد، خلاف فرهنگ است

برون ز پرده چو شد نغمه، خارج آهنگ است

کم است وجه معاش تو، از زیاده روی

تو گر بزرگ نباشی، زمانه کی تنگ است؟

ز حرف نرم، دل دشمنان بدست آید

[...]

واعظ قزوینی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳

 

دل بی غم گل بی آب و رنگ است

بهار گلشن آیینه زنگ است

سر بد مستیی دارم به گردون

میم در ساغر داغ پلنگ است؟

هلاک شوخ پرکاری که صلحش

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۸۶

 

نگاهش از سر مژگان به جنگ است

خدا صبری دهد جوش فرنگ است

دل ما هم دلی دارد کم از کیست

چو صدق آیینه گردد شیشه سنگ است

اسیر شهرستانی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۵

 

به عاشقان نه از امروز بر سر جنگ است

که کین ما به دلش چون شراره در سنگ است

فتد ز چشم تو بر حلقه های زلف شکست

به سایهٔ خودش این مست بر سر جنگ است

نفاق و تفرقه زیر سر زبان باشد

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰ - در تعریف اسب

 

اگرچه چشم آهو شوخ و شنگ است

به پیش چشم او داغ پلنگ است

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۸

 

بسکه این‌گلشن افسرده‌کدورت رنگ است

نفس غنچه‌برآبینهٔ شبنم زنگ است

از تماشاگه حیرت نتوان غافل بود

بزم بی‌رنگی آیینه سراپا رنگ است

در مشرب زن و از قید مذاهب بگریز

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹

 

دلم چو غنچه در آغوش ‌‌عافیت تنگ است

ز خواب ناز سرم چون‌گهر ته سنگ است

نمی‌توان طرف خوب و زشت عالم بود

خوشا طبیعت آیینه‌ای که در زنگ است

به هستی از اثر نیستی مشو غافل

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۰

 

دل‌ مضطرب یأس ‌و نفس ناله به‌ چنگ است

دریاب‌ که خون رگ ساز تو چه رنگ است

تا راه سلامت سپری محو عدم باش

آسودگی شیشه همان در دل سنگ است

آیینه به صیقل زن اگر حوصله خواهی

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱

 

نه منزل بی‌نشان، نی جاده تنگ است

به ‌راهت پای‌ خواب ‌آلوده سنگ است

به صد گلشن دواندی ریشهٔ وهم

نفهمیدی‌گل مقصد چه رنگ است

به حسن خلق خوبان دلشکارند

[...]

بیدل دهلوی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » تذکرة العاشقین » بخش ۸ - اندرز به شاه صفوی

 

آسایش عمر، بی درنگ است

بشتاب که وقت کار تنگ است

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۱۲

 

چه کنم ظرف گفتگو تنگ است؟

بار کوه است و لاشه خرلنگ است

حزین لاهیجی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۳

 

آوخ چکنم؟ که سینه تنگ است!

نام تو زمان، زمان دو رنگ است

آذر بیگدلی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

در دلم جلوه نما یا شمری فرسنگ است

پیش یک جلوه ی تو عرصه ی عالم تنگ است

سنگ بردار که در جام علایق زهر است

جام بگذار که در دست حوادث سنگ است

پا بسر تا ننهی سر ننهی بر در دوست

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۰

 

سحر را در بر اعجاز کجا پای درنگ است

عاقلان را بر عشاق بسی پای بسنگ است

نشاط اصفهانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode