گنجور

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۷

 

هر دل که نداشت نور دانشمندی

از زهد و ریاضتش نشد خرسندی

مرغی که به سوی شاخ بایدش پرید

زینش چه که پا گشایی و پربندی!

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - قصیدهٔ ترجیع در عشق

 

بازم سر زلفِ چون کمندی

از هر سویی نهاد بندی

صد کاسة زهر در گلو ریخت

بازم لب لعل نوشخندی

بر آتشِ آهِ سرکشم سوخت

[...]

فیاض لاهیجی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۹

 

پسند دوست نبود خود پسندی

من و بیچارگی و دردمندی

قدم مگذار از پستی ببالا

که بد افتادنی دارد بلندی!

ز حق چشم دلت را بسته دنیا

[...]

واعظ قزوینی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۷

 

در آتش دارم از هر عضو بندی

گزندی هر کسی دارد سپندی

به دام سایه سروم گرفتار

ز استغنا بلندی قد بلندی

رهایی سرنوشت طالعم نیست

[...]

اسیر شهرستانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۹

 

تلخ‌کامم من از شکرخندی

که ز هر خنده بکشند قندی

او به من رام شد ببین با هم

سست‌عهدیّ و سخت‌پیوندی

تلخ‌کامان عشق را چه علاج

[...]

مشتاق اصفهانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱

 

من کیستم از خم کمندی

در حلقه شوق پای‌بندی

آلوده بز هر کام جانی

از حسرت لعل نوشخندی

نالان برهی فتاده بر خاک

[...]

مشتاق اصفهانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲

 

بازم زده عنبرین کندی

بر دل بندی و سخت بندی

یکسان شده‌ام به خاک راهی

از حسرت جلوه سمندی

کارم زاریست همچو یعقوب

[...]

مشتاق اصفهانی
 

هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳

 

ای که مشتاق وصل دلبندی

صبر کن بر مفارقت چندی

باش آمادهٔ غم شب هجر

ای که در روز وصل خرسندی

بندگان را تفقدی فرمای

[...]

هاتف اصفهانی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۰

 

ای سوختهٔ عشق چرا کم ز سپندی؟

از خویش برون آی به یاهوی بلندی

بر خویش نبالیم به درویشی و شاهی

بر دوش نداریم پلاسی و پرندی

با سوخته جانان چه کند آتش دوزخ

[...]

حزین لاهیجی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵

 

دل ز یار کهن، مگر کندی

که بیاران تازه خرسندی؟!

آه، ای نخل سرکش از جورت

کآشیان مرا پراکندی

رشته ی جان ما گسست دریغ

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۲ - و له علیه الرحمه

 

کریمی گر نباشد در زمانه

بباید با لئیمان ساخت چندی

کشد شیر از تن سگ پوست ناچار

به دستش گر نیفتد گوسفندی

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » ترجیع بند

 

عمریست که عنبرین کمندی

بر پای دلم نهاده بندی

چندیست که کرده تلخ کامم

شیرین دهنی به نوش خندی

قرنیست قرین درد و آهم

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۳

 

ناگه ز بهشت، گوسفندی

آمد که نبیند او گزندی

آذر بیگدلی
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۵

 

از دیده چه اشگم ار فکندی

دست آر دلم بنوشخندی

درهر شکنی فکنده زلفت

برگردن جان من کمندی

این خال به منظرت نشسته

[...]

نورعلیشاه
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳

 

ترسم از چشم بد خلق رسد بر تو گزندی

گو بسازند نقابی و بسوزند سپندی

ما نه خود لایق تیریم و نه شایسته‌ی بندی

ور نه آن ابرو و آن طره کمان است و کمندی

لاف قوت مزن ای خواجه که از ما نخرد کس

[...]

نشاط اصفهانی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » ترکیب خلقت و آفرینش پا

 

بود نقش دل هر هوشمندی

که باشد نقشها را نقشبندی

ملا احمد نراقی
 

خالد نقشبندی » مثنویات » مناجات

 

به آن مهر سپهر ارجمندی

ختام خواجگان نقشبندی

خالد نقشبندی
 

قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۱۵

 

ندیده توپ هفتاد و دو پوندی

چو رعد و برق پر زورست و تندی

قائم مقام فراهانی
 
 
۱
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
sunny dark_mode