گنجور

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » مولودیه

 

پیغمبر آخرالزمان کرد

نوری که قدیم بود و بی‌حد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » مولودیه

 

کاو بود نتیجه آخر کار

زو گشت اساس دین مشید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » مولودیه

 

بر ملت تو است ذلت وهون

ای ظل تو بر زمانه ممتد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » مولودیه

 

ابلیس شده است هادی ما

ما گشته به قید او مقید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » مجلس سوم

 

آه شد اشگ و اشک شد قطره

قطره شد سیل و سیل دریا شد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » در رثاء جمیل صدقی‌الذهاوی

 

مردن شاعر حیات اوست زیرا چون گذشت

رشک و کین با او، اگر بیش است اگر کم‌ بگذرد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » افکار پریشان

 

از بر این کرهٔ پست حقیر

زیر این قبهٔ مینای بلند

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » افکار پریشان

 

نیست خرسند کس از خرد و کبیر

من چرا بیهده باشم خرسند

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » افکار پریشان

 

شده‌ام در همه اشیا باریک

رفته تا سرحد اسرار وجود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » افکار پریشان

 

چیست هستی‌؟ افقی بس تاریک

وندر آن نقطهٔ شکی مشهود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » افکار پریشان

 

جد من تاجر و زین روی پدر

در من آهنگ تجارت فرمود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » افکار پریشان

 

اثر تربیتش گشت هدر

لیک بر روح من آسیب افزود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » خمسه‌ مسترقه

 

چون در اسلام ماه بد قمری

رفت آن پنج روز نیز از یاد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » خمسه‌ مسترقه

 

لاجرم بود اول نوروز

گه در آبان و گاه در مرداد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » خمسه‌ مسترقه

 

ربع روزی که گفته شد زین پیش

از پس چار سال گرد آید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » خمسه‌ مسترقه

 

پس هر چار سال بر اسفند

روزی از ربع‌ها بیفزاید

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » خمسه‌ مسترقه

 

چون ز مشروطه چند سال گذشت

سال شمسی دوباره قانون شد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » خمسه‌ مسترقه

 

ترک شد سال ترکی و تازی

فال ایرانیان همایون شد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » کسری و دهقان

 

اندر آن دشت پیرمردی دید

که گذشته است عمر او ز نود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » کسری و دهقان

 

دانهٔ جوز در زمین می‌کاشت

که به فصل بهار سبز شود

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲۱۷
۲۱۸
۲۱۹
۲۲۰
۲۲۱
۲۲۵
sunny dark_mode