گنجور

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۸ - داستان رفیق بی‌وجدان

 

لیک وجدان مباح می‌خواند

زان که عیبی در آن نمی‌داند

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۳ - در عقل و علم

 

علمش از دست دیو برهاند

در سرشتش فرشتگی ماند

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » چهار خطابه » خطابهٔ اول

 

هیچ کس‌ آن‌ نسخه‌ نیارست خواند

ور قدری خواند نیارست راند

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » چهار خطابه » خطابهٔ دوم

 

جمله نیاکان تو ایرانی‌اند

جز پسر بهمن و دارا نیند

ملک‌الشعرا بهار
 

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۱۱ - بدنیا آمدن کورش

 

به کورش نگه کرد شه خیره ماند

بزد بر لبان نام یزدان بخواند

افسرالملوک عاملی
 

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۱۱ - بدنیا آمدن کورش

 

بیاورد بر تخت خود بر نشاند

 و بر او همی نام یزدان بخواند

افسرالملوک عاملی
 

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۲۱ - فتح مصر

 

رژه برکشید و سپه برنشاند

شهنشاه ایران سوی مصر راند

افسرالملوک عاملی
 

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۲۷ - سر کوبی سکاها

 

شهنشه سپهدار را پیش خواند

سخن های شایسته با او براند

افسرالملوک عاملی
 

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار

 

خشایار بشنید و خیره بماند

برآن ماهرو نام یزدان بخواند

افسرالملوک عاملی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۱ - در تهنیت عید مولود

 

خاصه موسمی کز دل خاک لاله رویاند

ابر در فرو پاشد باد گل بر افشاند

مجمع طیور الحق جشن شاعران ماند

قمر یک ز سرمستی حال خود نمیداند

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۲ - حکایت

 

صغیر این درس عبرت هرکه خواند

عجب گر بهر نادادن ستاند

صغیر اصفهانی
 

میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۲ - تابلوی اول: شب مهتاب

 

به ابر پاره چو مه نور خویش افشاند

به سان پنبهٔ آتش گرفته می‌ماند

ز من مپرس که کبکم خروس می‌خواند

چو من ز حُسن طبیعت که قدر می‌داند

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - نطق لرد معروف!

 

گهی چون بی‌وفایانش همی خواند

گهی از جنس ایرانی سخن راند

میرزاده عشقی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۲۵ - بلبل و مور

 

در چمن آمد غزلی نغز خواند

رقص کنان بال و پری برفشاند

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۰ - دو محضر

 

گاه خط بنوشت و گاه افسانه خواند

ماند، اما بیخبر از خانه ماند

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۴ - صید پریشان

 

بزندان حوادث، هفته‌ها ماند

ز فصل بینوائی، نکته‌ها خواند

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۸ - عمر گل

 

گل آن خوشتر که جز روزی نماند

چو مانَد، هیچکش قدرش نداند

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۲ - گرگ و شبان

 

چو عمری گرگ بد دل، گلّه رانَد

دگر زان گله، چوپان را چه ماند

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۳ - معمار نادان

 

مور، تا پی داشت در پا، سرفشاند

چون تو، اندر گوشهٔ عزلت نماند

پروین اعتصامی
 
 
۱
۱۱۱
۱۱۲
۱۱۳
۱۱۴
sunny dark_mode