پادشها قصهٔ پاکان شنو!
شمهای از حال نیاکان شنو
جمله نیاکان تو ایرانیاند
جز پسر بهمن و دارا نیند
از عقب دولت سامانیان
آن شرف گوهر ساسانیان
سال هزار است کز ایران زمین
پادشهی برننشسته به زین
جز ملک زندکه خون کیان
بود بهشریان و عروقش روان
پادشهان یکسره ترکان بدند
جمله شبان گله، گرگان بدند
هستی ما یکسره پامال شد
دستخوش رهزن و رمّال شد
اجنبیانی همه اهل چپو
فرقهٔ بردار و بدزد و بدو
تازی وترک و مغول و ترکمان
جمله بریدند از ایران امان
نای ببستند به مرغ سحر
بال شکستند ز طاوس نر
گشت گل تازهٔ این باغ و راغ
پی سپر اشتر و اسب و الاغ
خامه قلم گشت و دفاتر بسوخت
خشک و ت روباطن و ظاهر بسوخت
بعد عرب هم نشد این ملک شاد
رسته شد از چاله و در چه فتاد
شدعربو،ترکبهجایش نشست
مست بیامد، کت دیوانهبست
بستعربدستعجمرا به پشت
هرچه توانست از آن قوم کشت
پس مغول آمد کَتشان بسته دید
تیغ کشید و سر ایشان برید
اسلحه از فارس، عرب کرد دور
بعد مغول آمد و کشتش به زور
شد وطن کورس مالک رقاب
پیسپر دودهٔ افراسیاب
ظلم مغول قابل گفتار نیست
شرح وی البته سزاوار نیست
بود مغول جانوری بیبدیل
پیش مغول بود عرب جبرئیل
باز عرب رحم و مواسات داشت
دوستی و مهر و مواخات داشت
گرچه عرب زد چو حرامی به ما
داد یکی دین گرامی به ما
گرچه ز جور جلفا سوختیم
ز آل علی معرفت آموختیم
الغرض ای شاه عجم، ملک جم
رفت وفنا گشت زبان عجم
نصف زبان را عرب از بین برد
نیم دگر لهجه به ترکان سپرد
هر که زبان داشت به مانند شمع
سوخت تنش زآتش دل پیش جمع
زندی و سغدی همه بر باد رفت
پهلوی و آذری از یاد رفت
رفته بد از بین کلام دری
گر نگشودند در شاعری
پادشهانی به خراسان بدند
ک زگهر فَرّخ ساسان بدند
اهل سخن را، صله پرداختند
دفتر از اشعار دری ساختند
آنچه اثر مانده ازیشان به جا
شاهد صدقی است برین مدعا
از پس ایشان ملکان دگر
جایزه دادند به اهل هنر
ربع زبان ماند از آنان به جای
ورنه نماندی اثری زان بجای
یافت ز فردوسی شهنامه گوی
شاعری و شعر و زبان آبروی
شهرت آن پادشهان از زمین
رفت از این کار به چرخ برین
نام نکوشان به جهان دیر زیست
خوبتر از نام نکو هیچ نیست
از پس آن، دوره به ترکان رسید
نوبت این گله به گرگان رسید
ترکی شد رسم به عهد تتر
عصر ملوک صفوی زان بتر
پهلوی اندر همدان و جبال
آذری اندر قطعات شمال
رفت درین دوره به کلی ز یاد
نصف زبان پاک ز کار اوفتاد
عصر پسین نیز سخن مرده بود
کِرم بلا بیخ سخن خورده بود
شعر شده مایهٔ رزق کسان
مدح و هجا کاسبی مفلسان
بیخردانی ز حقایق به دور
پیکرشان از ادبیات عور
شعر تراشیده ز مدح و هجا
بیاثر و ناسره و نابجا
روح ادب خستهٔ اخلاقشان
دست سخن بسته شلتاقشان
من به سخن زمزمه برداشتم
پرده ز کار همه برداشتم
شعر دری گشت ز من نامجوی
یافت ز نو شاعر و شعر آبروی
نظم من آوازه به کشور فکند
نثر من آیین کهن برفکند
درس نوینی به وطن دادهام
درس نو این است که من دادهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی تاریخ و وضعیت زبان و ادبیات ایران از زمان نیاکان تا دوران معاصر میپردازد. شاعر به یادآوری نقش پادشاهان ایرانی و افت و خیزهای سیاسی و فرهنگی کشور میپردازد و توجه به نفوذ بیگانگان (عرب، ترک، مغول) را در روند زوال زبان و فرهنگ ایرانی مورد بررسی قرار میدهد.
شاعر تأکید میکند که با ورود هرکدام از این بیگانگان، زبان و edبیات ایرانی تحت تأثیر قرار گرفته و آنچه از نیاکان باقی مانده، به تدریج ناپدید شده است. او به خصوص به دورههای مختلف، از دولت ساسانیان تا دوران صفوی و تأثیرات منفی بر روی زبان و ادبیات اشاره میکند و ناپدید شدن زبانهای قدیمی مانند پهلوی و سغدی را یادآوری میکند.
در پایان، شاعر به احیای زبان و ادبیات فارسی در عصر خود اشاره میکند و از تلاشهای خود برای زنده نگه داشتن ادبیات و فرهنگ ایرانی سخن میگوید. او خود را به عنوان یک شاعر نوآور معرفی میکند که با آثارش در صدد احیای زبان و شناخت ادبیات ایرانی است.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، داستان پاکان را بشنو و گوشهای از زندگی نیاکان را دریاب.
هوش مصنوعی: تمام نیاکان تو ایرانی هستند و فقط پسر بهمن و دارا نیستند.
هوش مصنوعی: پس از دورهٔ حکومت سامانیان، آن عزت و بزرگی که به گوهر ساسانیان تعلق داشت، همچنان ادامه دارد.
هوش مصنوعی: از سالها پیش در سرزمین ایران، هیچ پادشاهی بر تخت سلطنت ننشسته است.
هوش مصنوعی: به جز خاکی که در آن کیان و سلطنت جاری است، هیچچیز دیگری ارزش ندارند.
هوش مصنوعی: تمام پادشاهان ترکان به یک شکل، مانند شبانی بودند که گله را هدایت میکند؛ گرگان همواره در پی آنها بودند.
هوش مصنوعی: وجود ما به طور کامل زیر پا گذاشته شد و به دست دزدان و سو استفادهگران افتاد.
هوش مصنوعی: این جمله به بیان نگرانی از وجود افرادی خارجی و بیگانه اشاره دارد که ممکن است فساد و مشکلاتی ایجاد کنند. این افراد به نظر میرسد که ارتباطات بد و ناامن دارند و به کارهای نادرست، مانند دزدی، مشغولاند. به طور کلی، این عبارت نشاندهنده تردید و بیاعتمادی نسبت به افراد خارج از جمع و فرهنگ خودی است.
هوش مصنوعی: اقوام مختلفی چون عرب، ترک، مغول و ترکمان، همه از ایران دور شده و به ایران حمله کردند و باعث ویرانی آن شدند.
هوش مصنوعی: پرنده صبحگاهی را در قفس کردند و پرهای طاووس زیبا را شکسته و آسیب زدهاند.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و تازگی طبیعت و گلهای یک باغ میپردازد و سپس به حضور حیواناتی چون شتر، اسب و الاغ اشاره میکند که در این فضا وجود دارند. به طور کلی، تصویرگرایی از یک باغ سرسبز و دلنشین است که در کنار آن، به فعالیتها و جنبههای زندگی روستایی نیز توجه میشود.
هوش مصنوعی: قلم به حرکت درآمد و نوشتهها را سوزاند، هم باطن و هم ظاهر از میان رفتند.
هوش مصنوعی: پس از دوران عرب، این سرزمین شادابی خود را باز یافت و از وضعیت ناخوشایند پیشین خارج شد و به دشواریهایی جدیدی دچار شد.
هوش مصنوعی: عرب و ترک که در گذشته برتری ملی و فرهنگی داشتند، دیگر جایی در توجه مردم ندارند. در عوض، شخصی مست و دیوانه وارد میشود که توجه همه را به خود جلب میکند.
هوش مصنوعی: عربها تمام توان خود را به کار گرفتند و هرچه از آن قوم که توانستند، به عقب راندند و از پا درآوردند.
هوش مصنوعی: مغول وقتی دید که آنها در پناهندگی و آمادگی نیستند، با شمشیر کشیدن به آنها حمله کرد و سرشان را از تن جدا کرد.
هوش مصنوعی: اسلحه و قدرت از فارس به عرب منتقل شد، سپس مغولها آمدند و با زور عربها را کشتند.
هوش مصنوعی: وطن به مانند یک محیط پرچالشی شده که در آن افراد برای کسب قدرت و رقابت با یکدیگر دست و پنجه نرم میکنند، همانند داستانهای افراسیاب و جنگهای او.
هوش مصنوعی: فاجعهای که مغولان به بار آوردند، به قدری هولناک و تلخ بود که نمیتوان آن را به زبان آورد و توضیح داد.
هوش مصنوعی: با توجه به این بیت، شاعر اشاره دارد به این که مغول به عنوان یک موجودیت بینظیر در دنیای خود، در مقایسه با عرب، که به مقام جبرئیل (فرشته وحی) مرتبط است، جلوهگری میکند. این به نوعی بیانگر قدرت و عظمت مغول است و در عین حال به نقش ویژه عرب در جهان اشاره دارد. در واقع، هر کدام از این دو، در دنیای خود ویژگیهای خاص و برجستهای دارند.
هوش مصنوعی: عربها از رحمت و همدردی برخوردار بودند و در دوستی و محبت با یکدیگر بسیار تلاش میکردند.
هوش مصنوعی: اگرچه عرب مانند یک انسان بیرحم به ما ظلم کرد، اما در عوض دین ارزشمندی به ما هدیه داد.
هوش مصنوعی: با اینکه از ظلم و ستم جلفا رنجیدیم، اما از خاندان علی معرفت و знания کسب کردیم.
هوش مصنوعی: بنابراین، ای شاه عجم، سلطنت جم از بین رفته و زبان عجم هم به فنا رفته است.
هوش مصنوعی: نیمی از زبان را عربها زدودند و نیم دیگر را به ترکها واگذار کردند.
هوش مصنوعی: هر کسی که توانایی بیان احساسات و ناگفتههایش را داشت، همچون شمعی که میسوزد، از آتش عشق و دلش در جمع مردم رنج میبرد.
هوش مصنوعی: زندگی و فرهنگ سغد و زندی به فراموشی سپرده شده است و زبانهای پهلوی و آذری نیز دیگر در یادها نیستند.
هوش مصنوعی: با نرفت در کلام دریا، اگر در شاعری را نگشوده باشند، نشان میدهد که به خاطر سوءتفاهم یا عدم درک، در دنیای شعر و ادبیات عقب ماندهاند.
هوش مصنوعی: پادشاهی را به خراسان دادند که از نسل فرخ ساسان بود.
هوش مصنوعی: اهل ادب و هنر را با هدایای خود قدردانی کردند و مجموعهای از اشعار زیبا و دلنشین را شکل دادند.
هوش مصنوعی: آنچه از آنها بهجا مانده، نشانهای معتبر بر درستی این موضوع است.
هوش مصنوعی: بعد از آنها، پادشاهان دیگری به اهل هنر پاداش دادند.
هوش مصنوعی: زبان ربع (جوانی) از آنها به جای مانده، وگرنه هیچ نشانهای از آنها باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: شاعر به اعتبار و نام بزرگ فردوسی در سرایش شعر و زبان فارسی اشاره میکند و از او به عنوان الگویی برای خود یاد میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر این عمل، نام و اعتبار آن پادشاهان از روی زمین ناپدید شد و این موضوع به آسمان مربوط میشود.
هوش مصنوعی: نام نیکوکاران در دنیا تا همیشه ماندگار و بهتر از هر نام دیگری است.
هوش مصنوعی: پس از آن دوره، نوبت به ترکان رسید و این گروه نیز به گرگان رسید.
هوش مصنوعی: ترکیب سنتها و عادات به دوران تیره و غمانگیزی از تاریخ ایران، زمان سلطنت شاهان صفوی، اشاره دارد که این دوران را با مشکلات و چالشهای زیادی همراه کرده است.
هوش مصنوعی: در ناحیه همدان، کوههای آذربایجان در قسمتهای شمالی قرار دارند.
هوش مصنوعی: در این زمان، او کاملاً فراموش شده و نیمی از توان بیانش نیز از کار افتاده است.
هوش مصنوعی: در عصر غروب، کلام معنادار و زندهای وجود نداشت، زیرا بلا و درد در بنیاد و اصل سخن نفوذ کرده و آن را فاسد کرده بود.
هوش مصنوعی: شعر به منبع درآمد افرادی تبدیل شده که با تعریف و تمجید یا بدگویی از دیگران به کسب و کار میپردازند و این کار برای افراد کمدرآمد و بیبهره است.
هوش مصنوعی: افرادی که به حقیقت نزدیک نیستند، به خاطر نداشتن بصیرت و دانش، دینی بیپایه و بیمحتوا را دنبال میکنند.
هوش مصنوعی: شعرهایی که در ستایش یا نکوهش نوشته شدهاند، اگر خوب نخوانده یا نامناسب باشند، بیفایده و ناپسند هستند.
هوش مصنوعی: روح ادب و اخلاق آنها خسته و کلافه است و این باعث میشود که نتوانند به خوبی صحبت کنند و به درستی بیان احساسات و افکار خود بپردازند.
هوش مصنوعی: من شروع به صحبت کردن کردم و تمامی رازها و کارهای دیگران را فاش کردم.
هوش مصنوعی: شعر من به وسیله جستجو و تلاش برای یادگیری به شکل جدیدی درآمد و شاعری و شعر به من اعتبار و عزت بخشید.
هوش مصنوعی: شعری که من میسرایم، نام و شهرتی در سرزمینها میآورد و نوشتههای من، سنتهای کهن را از بین میبرد.
هوش مصنوعی: من به سرزمینم آموزه تازهای معرفی کردهام و این آموزه جدید همان چیزی است که من به آن اضافه کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.