گنجور

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۸

 

به خونم دست و تیغ آلود جانان

بدآموزان وکیل بی زبانان

چه گویم در سپاس بی کسی ها

زهی نامهربان مهربانان

گر از خود خوشتری سنجیده باشد

[...]

غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۹

 

زهی باغ و بهار جان فشانان

غمت چشم و چراغ رازدانان

به صورت اوستاد دلفریبان

به معنی قبله نامهربانان

چمن کوی ترا از ره نشینان

[...]

غالب دهلوی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۰

 

دردا که ماند در دل بس حسرت از جوانان

آوخ که سوخت جان ها بر داغ مهربانان

تن کی سبک پی از بند دل گرانان

خفته خبر ندارد سر در کنار جانان

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۱۸

 

با یاد وصل جانان

وز هجر نوجوانان

صفایی جندقی
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۶۶ - الصبا

 

گر آید مژده یا پیغام جانان

صبا گویند آنرا نکته دانان

صفی علیشاه
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۰

 

دوم از بار تورستار آنان

که گوئی چترمندان پهلوانان

ادیب الممالک
 
 
۱
۳
۴
۵
sunny dark_mode