فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۲
ز مشک و پرستار و زرین ستام
همان جامه و اسب و تخت و غلام
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۵
کجات آن به رزم اندرون فر و نام
کجات آن به بزم اندرون کام و جام
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۸
نیابد کسی ز این فزون کام و نام
بزرگی و خوبی و آرام و جام
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۳
کنون یافتم هرچه جستم ز کام
بباید پسیچید کآمد خرام
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۵
تو ای پیر بیدار دستان سام
مرا دیو گویی که بنهاد دام
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۷
چنین داد پاسخ ورا پور سام
که خسرو ترا شاه بُردَست نام
کسایی » دیوان اشعار » مرغک سرود سرای
سرودگوی شد آن مرغک سرودسرای
چو عاشقی که به معشوق خود دهد پیغام
همی چه گوید؟ گوید که: عاشقا، شبگیر
بگیر دست دلارام و سوی باغ خرام
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود غزنوی
امید نیکی و تاج ملوک و صدر کرام
بزرگ خسرو آزادگان و فخر انام
بمین دولت و دولت بدو همیشه عزیز
امین ملت و ملت بدو گرفته نظام
سپهر کلی و جزوی بدو نموده هنر
[...]
عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۳۴
هم غالیه زلفینی و هم سیم اندام
هم روی نکو داری و هم نیکونام
دو لب چو مدام داری و زلف چو دام
من مانده به دام دایم از بهر مدام
عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۹۶
چرا بگرید زار ار نه غمگنست غمام
گریستنش چه باید که شد جهان پدرام
عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۹۷
سخاوت تو ندارد درین جهان دریا
سیاست تو ندارد بر آسمان بهرام
عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۹۸
عجب دو چیز بیک چیز داد یک چیزش
بملک داد سر تیغ او قرار و قوام
عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۶۵
بر آن راهداران جوینده کام
یکی مهتری بد دیانوش نام
عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۶۶
یکی تیز پائی و دانوش نام
گذشته برو بر بسی کام و دام
عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۷۱
یکی دوستش بود توفان بنام
بسی آزموده بنا کام و کام
عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۷۲
زن بد کنش معشقولیه نام
نبودش جز از بد دگر هیچ کام
ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۴۵
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر ترا نکو خوانند
[...]