گنجور

عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید

 

بگویم اصل درویشی کدام است

که این معنی بعالم نی بعام است

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۷ - سؤال کردن در علم تفسیر فرماید رحمةاللّه

 

مر این اسرارها با خاص و عام است

کتاب اینجا در این معنی تمام است

عطار
 

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۸

 

خسروا ،وقت می گل فام است

رونق عیش درین ایام است

باغ پر مطرب خوش الحان است

دشت،پرشاهد سیم اندام است

در جهان نکهت انفاس صبا

[...]

ظهیر فاریابی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

مدامم ده، که ایامم مدام است

شکار عیش را، ایام دام است

بیاور باده ئی، کز وی دو قطره

خرابی دو عالم را تمام است

چه در بند حریفی، باده را باش

[...]

اثیر اخسیکتی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل سوم و چهارم » بخش ۷ - مثنوی

 

هر که بر خوان این هوس خام است

نیست معنی درو، همه نام است

عراقی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷

 

بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است

ای مجلسیان راه خرابات کدام است

هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند

ما را غمت ای ماه پری‌چهره تمام است

برخیز که در سایهٔ سروی بنشینیم

[...]

سعدی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

تو سلطانی و خورشیدت غلام است

نظر جز بر چنین صورت حرام است

ورای حسن در روی تو چیزی‌ست

نمی‌داند کسی کان را چه نام است

اگر جان را بهشتی در جهان هست

[...]

همام تبریزی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲

 

نکونامی و بدنامی کدام است

چو عشق آمد چه جای ننگ و نام است

نمی ترسیم در عشق از ملامت

ملامت در عقب بالا کلام است

هم از دل فارغیم اکنون هم از جان

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳

 

ره عاشقان سپردن نه به پای عقل عام است

همه عاقلان چو مرغ اند و طریق عشق دام است

همه علم ها فرو خوان و بر من آی تا من

بنشانمت به حجت که تمام ناتمام است

تو به هر عمامه پوشی که قدم نهاد پیشت

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴

 

مرا بی باده مستی بر دوام است

ز جایی دیگرم در سر مدام است

اگر عاشق به می مست است هیهات

هنوزش گر بجوشانند خام است

مرا باری ز ساقی هوش رفته ست

[...]

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵

 

ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است

عالم به مراد دل و اقبال غلام است

صیدی که دل خلق جهان بود به دامش

المنت لله که امروز به دام است

چون طالع آن نیست که بوسم لب لعلت

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸

 

یک موی ترا هزار دام است

یک روی ترا هزار نام است

زان سرو به بوستان بلند است

کز قد تو قایم المقام است

گر مه به تو ناتمام پیوست

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۴

 

مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است

به آفتاب ز ذره چه جای پیغام است

هزار جان مقدس شدند خاکستر

هنوز پختن سودات از آدمی خام است

بیار ساقی دریای می که جانم سوخت

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۴
sunny dark_mode