گنجور

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۷۲

 

مهی دارم که انوار جمالش

کند هر دم تجلی در جلالش

جلالش با جمال از بس درآمیخت

یکی گشته جلالش با جمالش

شب عید است و ساقی را بساغر

[...]

نورعلیشاه
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷

 

ز چشم غیر پوشیدم جمالش

نمیدانم چه سازم با خیالش

به کویش زندگی چندان حرام است

که خونم غیر اگر ریزد حلالش

نویسم نامه و مرغی نبینم

[...]

سحاب اصفهانی
 

قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۳۲

 

نباشم ساعتی منفک ز حالش

که آید فکر دیگر در خیالش

قائم مقام فراهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۵ - حکایت

 

زدم بر خاک چون کنده نهالش

به قدر وسع دادم گوشمالش

یغمای جندقی
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵

 

بدیدم آنچه در هجر جمالش

خداوندا نبیند کس مثالش

به کنج خلوت هجران شب و روز

تسلی میدهم دل با خیالش

بود دوزخ زهجرانش کفایت

[...]

حکیم سبزواری
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶

 

دل به دنبال وفا رفت و من از دنبالش

تا به دنبالهٔ این کار ببینم حالش

جمعی افتاده به خاک از روش چالاکش

خلقی آغشته به خون از مژه فتانش

مژدهٔ قتل مرا داد و به تعجیل گذشت

[...]

فروغی بسطامی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۰ - غالب طهرانی

 

دلم پران شده است از قُمْتَعالش

ز دردِ هجر رسته در وصالش

جمالش دیدم و دادم دل از دست

ندانم چون کنم پیش جلالش

نظر کردم به چشم دل به هر سوی

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۷۲ - خلد - در خاتمهٔ کتاب و ذکر حالات و مقالات مؤلّف

 

نبندد هیچ مقبل دل براین دنیا واقبالش

که در لوزینه پنهان سیر ودر می زهر قتالش

حکیم عقل گریان بروکز حراره مسمومی

کرفس آرزوخایی همی از بهر ابطالش

ترادل خوش که اندک داری از دنیانمی‌دانی

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۲۵۹

 

نه از دل می رود بیرون خیالش

نه از یادم رود یک دم وصالش

معاذالله رود از یاد فایز

لب و دندان و چشم و زلف و خالش

فایز
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۶۶ - الصبا

 

شود از هر شمالی خوش خیالش

کز او آید مگر بوی وصالش

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۸۳ - الطب الروحانی

 

ز امراض و دواء و اختلالش

ز حفظ صحبت آن و اعتدالش

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۲۷ - عبدالقابض

 

تو عبدالقابض آنرا دان زحالش

که گیرد حق بخود قلب و خیالش

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۳۲ - عبدالمذل

 

بود او واسطه ضعف و ذلالش

شوند اعدای حق خوار از خیالش

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۳۵ - عبدالعدل

 

تجلی کرد ذات ذوالجلالش

باسم عدل در عین کمالش

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۴۴ - عبدالحفیظ

 

ز هر چیزیکه باشد نقص حالش

نگهدارد هم از ضعف و زوالش

صفی علیشاه
 
 
۱
۷
۸
۹
۱۰
۱۱