گنجور

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۱ - دیدن گرشاسب برهمن را

 

بفرمود تا آدم آن جا شتافت

چو شد نزد او جفت را بازیافت

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۳ - شگفتی جزیره درخت واق واق

 

گریزنده یک پای از آنسان شتافت

که اسپ دوان گردش اندر نیافت

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۵ - دیدن گرشاسب دخمه سیامک را

 

سپه گردش اندر به گشتن شتافت

بجستند چندی درش کس نیافت

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۵ - بازگشت گرشاسب از هند به ایران

 

ز چندین رزان راست ایدر شتافت

زبونی ز من دستخوشتر نیافت

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۵ - بازگشت گرشاسب از هند به ایران

 

که و مه ز پیوند او هر که یافت

همه کشت وز آنجا سوی‌ شه شتافت

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۵ - نامه ی اثرط به گرشاسب

 

شب و روز پوینده زآنسان شتافت

که باد وزان گردش اندر نیافت

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲۶ - داستان دهقان توانگر

 

عنان سخن هر کسی کاو بتافت

سر رشته ی پاسخش کس نیافت

اسدی توسی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۰ - آگاهى یافتن ویرو از بردن شاه ویس را

 

چو ویرو از شهنشاه آگاهی یافت

ز تارم باز گشت و تیره بشتافت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس

 

سپاه دیو جادو بر تو ره یافت

ترا از راه داد و مهر برتافت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد

 

چو از پیمان و سوگند آگهی یافت

عنان از ری به سوی مرو برتافت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۱ - آگاهى یافتن موبد از قیصر روم و رفتن به جنگ

 

شهنشه موبد از قیصر خبر یافت

که قیصر دل ز راه مهر برتافت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ

 

چو تاب مهر جانش را همی تافت

ز دانش خویشتن را چاره‌ای یافت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹ - در مدح سلطان مسعود غزنوی

 

همچنین ماه دو، سر از بر بالینش یافت

گه و ناگاه چنین دل بدرید و بشکافت

عاشق از دور بدید و بدوید و بشتافت

تا دل و دیده و تا تنش ازو گرم بیافت

منوچهری
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۸ - رزم کردن فرامرز با فیل گوشان

 

زره بود زیرش سنان بربتافت

تن روشنش زان گزندی نیافت

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱ - ناله از روزگار

 

دست بر زخم من فلک نگشاد

تا درین سمج بی درم نه ببافت

کس چو من گوهری به نظم نسفت

کس چو من حله ز نثر نبافت

از چنین کارهای بی ترتیب

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴ - مدیح سیف الدوله محمود

 

شاها ملک جهان نظم ز روی تو یافت

همت و قدر تو را چرخ فلک بر نتافت

سعد فلک یکسره سوی جنابت شتافت

هر کوکین تو جست کینه دلش بر شکافت

مسعود سعد سلمان
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴

 

مهتاب به نور دامن شب بشکافت

می نوش دمی بهتر از این نتوان یافت

خوش باش و میندیش که مهتاب بسی

اندر سر خاک یک به یک خواهد تافت

خیام
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۳۲
sunny dark_mode