گفت باشد پلیس تامینات

بر محمد و آل او صلوات

بنوشتم نظیر این ابیات

از برای رئیس تشکیلات‌:

هم به روی زمین ز موجودات

مردم و جانور، جماد و نبات

خلقتش از دیو شد این‌ شوم ذات

کشتن وی زان بود از واجبات

خلقتش از دیو شد این‌ شوم ذات

کشتن وی زان بود از واجبات

لب تو ریخت چنان آبروی آب حیات

که رخت خویش ز خجلت کشید در ظلمات

من و گذشتن از چون تو دلبری حاشا

تو و نشستن با عاشقی چو من هیهات

نه من وفات ندیدم که همچو من بسیار

[...]

لب تو ریخت چنان آبروی آب حیات

که رخت خویش ز خجلت کشید در ظلمات

من و گذشتن از چون تو دلبری حاشا

تو و نشستن با عاشقی چو من هیهات

نه من وفات ندیدم که همچو من بسیار

[...]

دانی چه بود حاصل اخبار روات

آید چه بکف ز عقل و نقل و آیات

ایمان که تو را میدهد از کفر نجات

و آن مهر علیست بر محمد صلوات

از مطلع هستی و ظهور ذرات

تا مقطع عالم و قیام عرصات

یک یک ز لسان جمله موجودات

بر عارض پر نور محمد صلوات

حقا که علی بحق بود مظهر ذات

زیرا که ز حق ظاهر از او گشت صفات

چون ذات و صفات عین یکدیگر شد

اظهار صفات ذات را کرد اثبات

ای نام تو جان بخش‌تر از آب حیات

محتاج تو خلقی به حیات و به ممات

از بعثت انبیا و ارسال رسل

مقصود تو بودی به محمد (ص) صلوات

ای که در مکتب دل صرف نکردی اوقات

هرچه تحصیل نمودی همه اخبار روات

خویش نشناختهٔی خط و نداری اثبات

خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات

ذات تو را نیست دوئی باصفات

ذات صفاتست و صفاتست ذات

علم بود چشمهٔ آب حیات

علم بود معنی راه نجات

من چو دل اهل حقم با ثبات

می‌نشوم دستخوش ترهات

صلح کنی با همهٔ کاینات

اینت بود اصل فلاح و نجات

همش وقت شریف اشرف اوقات

همش ساعت سعد اسعد ساعات

شد مصرف پرچانگی شیخ محلات

مجلس همه اوقات