گنجور

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۹ - در آگاهی دل در اسرارو از تقلید دور شدن فرماید

 

بدست خود بکش جانا مرا تو

بدستگیریم منما این جفا تو

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

تو ای عطّار بگذر از فنا تو

فنا بشناس کل عین بقا تو

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

چنان شو همچو اوّل در فنا تو

که بودی ذات در عین لقا تو

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

به نیکی کوش همچو انبیا تو

که از نیکی شوی عین صفا تو

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

از او بشناس چون گشتی فنا تو

رسی در عزّت و قرب و بقا تو

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

تن اندر عشق ده چون انبیا تو

مثال انبیا میکش بلا تو

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۴ - درخبردادن صاحب اسرار فرماید

 

چه به زین کاندر این دار فنا تو

ز کُشتن یابی اینجاگه بقا تو

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۵ - در خبر دادن سلطان العارفین بایزید فرماید

 

بطاعت خوی کن چون انبیا تو

که از طاعت بیابی مر لقا تو

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۸ - در اسرار خطاب با جان و وصل دیدار فرماید

 

اگر دل میشناسی در صفا تو

درون را بین ز نور انبیا تو

عطار
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۹ - داستان شاه کشمیر و دخترش و پری و چهار برادر زیرک

 

تنها ز همه جهان من و تنها تو

یا من به میان رسول بایم یا تو

خورشید نخواهم که برآید تا تو

تنها روی و سایه نیاید با تو

ظهیری سمرقندی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode