گنجور

 
۱
۲
۳
۱۰
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۵۲

 

ز لشکر بسی زینهاری شدند

به نزدیک خاقان به زاری شدند

برادر بیامد به نزدیک اوی

که ای نامور مهتر جنگ جوی

سپاه دلاور به ایران کشید

[...]

۴۷ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶۷

 

چو آگاهی آمد ز خسرو به راه

به نزد بزرگان و نزد سپاه

که شیرین به مشکوی خسرو شدست

کهن بود کار جهان نوشدست

همه شهر زان کار غمگین شدند

[...]

۴۷ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۵

 

همان زاد فرخ بدرگاه بر

همی‌بود و کس را ندادی گذر

که آگه شدی زان سخن شهریار

به درگاه بر بود چون پرده دار

چو پژمرده شد چادر آفتاب

[...]

۴۷ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۹

 

شب و روز یک هفته بر پای بود

تن آنجا و جانش دگر جای بود

سر هفته را گشت خسرو نوان

به جای پرستش نماندش توان

به هشتم ز جای پرستش برفت

[...]

۴۷ بیت
فردوسی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۳ - زاری کردن ورقه

 

چو این شعر ورقه ببردش بسر

برآشفت وز غم درآمد بسر

ببردند آن زار دل برده را

مر آن نوگل زرد پژمرده را

نمودند آن گور کآن گوسفند

[...]

۴۷ بیت
عیوقی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح امیر ابویعقوب یوسف بن ناصرالدین سبکتگین

 

باغ دیبا رخ پرند سلب

لعبگر گشت و لعبهایش عجب

گه دهد آب را زگل خلعت

گاهی از آب لاله را مرکب

گه بهشتی شود پر از حورا

[...]

۴۷ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در صفت باغ نو و کاخ ومجلس و دریاچه کاخ سلطان محمود گوید

 

بفرخنده فال و بفرخنده اختر

به نو باغ بنشست شاه مظفر

بروز مبارک، ببخت همایون

به عزم موافق، به رای منور

بباغی خرامید خسرو که او را

[...]

۴۷ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۲ - در وصفت بهار و مدح وزیر زاده ابوالحسن حجاج علی بن فضل بن احمد گوید

 

امسال تازه روی تر آمد همی بهار

هنگام آمدن نه بدینگونه بود پار

پار ازره اندرآمد چون مفلسی غریب

بی فرش و بی تجمل و بی رنگ و بی نگار

و امسال پیش از آنکه به ده منزلی رسید

[...]

۴۷ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۴ - در مدح سلطان مسعود و فتوحات او و کشتن او شیر را

 

بدان خوشی و بدان نیکویی لب و دندان

اگر به جان بتوانی خرید نیست گران

لب چنان را غازی به سیم و زر بفروخت

عجب‌تر از دل غازی دلی بُوَد به جهان؟

لطیفه‌ای‌ست در آن لب چنانکه نتوان گفت

[...]

۴۷ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۴ - در مدح عمیدالملک خواجه ابوبکر علی بن حسن قهستانی عارض سپاه

 

دی به سلام آمد نزدیک من

ماه من آن لعبت سیمین ذقن

بازنخی چون سمن و با تنی

چون گل سوری به یکی پیرهن

تازان چون کبک دری برکمر

[...]

۴۷ بیت
فرخی سیستانی
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹

 

حکیمان را چه می‌گویند چرخ پیر و دوران‌ها

به سیر اندر ز حکمت بر زبان مهر و آبان‌ها

خزان گوید به سرماها همین دستان دی و بهمن

که گویدشان همی بی‌شک به گرماها حزیران‌ها

به قول چرخ گردان بر زبان باد نوروزی

[...]

۴۷ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹

 

ای شب تازان چو ز هجران طناب

علت خوابی و تو را نیست خواب

مکر تو صعب است که مردم ز تو

هست در آرام تو خود در شتاب

هرگز ناراست جز از بهر تو

[...]

۴۷ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰

 

ای هفت مدبر که بر این پرده سرائید

تا چند چو رفتید دگر باره برآئید؟

خوب است به دیدار شما عالم ازیرا

حوران نکو طلعت پیروزه قبائید

سوی حکما قدر شما سخت بزرگ است

[...]

۴۷ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۶

 

چون گشت جهان را دگر احوال عیانیش؟

زیرا که بگسترد خزان راز نهانیش

بر حسرت شاخ گل در باغ گوا شد

بیچارگی و زردی و کوژی و نوانیش

تا زاغ به باغ اندر بگشاد فصاحت

[...]

۴۷ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۵

 

مر جان مرا روان مسکین

دانی که چه کرد دوش تلقین؟

گفتا چو ستور چند خسپی

بندیش یکی ز روز پیشین

بنگر که چه کرده‌ای به حاصل

[...]

۴۷ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۴

 

دیر بماندم در این سرای کهن من

تا کهنم کرد صحبت دی و بهمن

خسته ازانم که شست سال فزون است

تا به شبانروزها همی بروم من

ای به شبان خفته ظن مبر که بیاسود

[...]

۴۷ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۴

 

ای کرده سرت خو به بی‌فساری

تا کی بود این جهل و بادساری؟

در دشت خطا خیره چند تازی؟

چون سر ز خطا باز خط ناری؟

گر سر ز خطا باز خط ناری

[...]

۴۷ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶۳

 

بهار دل دوستدار علی

همیشه پر است از نگار علی

دلم زو نگار است و علم اسپرم

چنین واجب آید بهار علی

بچن هین گل، ای شیعت و خسته کن

[...]

۴۷ بیت
ناصرخسرو
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۵۲

 

بمژده خواستی آن نور چشم و راحت جان

بر من آمد پروین نمای و ماه نشان

نهفته انجم او در عقیق عنبر بوی

شکسته سنبل او در سهیل مشک افشان

درست گفتی بر مه بنفشه کاشت همی

[...]

۴۷ بیت
ازرقی هروی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۵ - پند دادن اثرط گرشاسب را

 

بدو گفت کز بدگمان برگسل

به اندیشه بیدار کن چشم و دل

چو دانش نداری به کاری درون

نباشد ترا چاره از رهنمون

تو درگاه شاهان ندیدستی ایچ

[...]

۴۷ بیت
اسدی توسی
 
 
۱
۲
۳
۱۰
 
تعداد کل نتایج: ۱۹۵