گنجور

 
۱
۲
۳
۲۳
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۴

 

سوی خانه رفتند هر سه چوباد

شب آمد بخفتند پیروز و شاد

چو خورشید زد عکس برآسمان

پراگند بر لاژورد ارغوان

برفتند و هر سه بیاراستند

[...]

۲۴ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۵

 

چنان بد که مهراب روزی پگاه

برفت و بیامد از آن بارگاه

گذر کرد سوی شبستان خویش

همی گشت بر گرد بستان خویش

دو خورشید بود اندر ایوان او

[...]

۲۴ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۳

 

چنین داد پاسخ به کاووس کی

که گر آب دریا بود نیز می

مرا بارگه زان تو برترست

هزاران هزارم فزون لشکرست

به هر سو که بنهند بر جنگ روی

[...]

۲۴ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۲

 

ز گفتار دهقان یکی داستان

بپیوندم از گفتهٔ باستان

ز موبد برین گونه بر داشت یاد

که رستم یکی روز از بامداد

غمی بد دلش ساز نخچیر کرد

[...]

۲۴ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۹ - سخن دقیقی

 

چو آگاهی آمد به گشتاسپ شاه

که سالار چین جملگی با سپاه

بیاراسته آمد از جای خویش

خشاش یلش را فرستاد پیش

چو بشنید کو رفت با لشکرش

[...]

۲۴ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۱ - داستان هفتخوان اسفندیار

 

کنون ز این سپس هفتخوان آورم

سخنهای نغز و جوان آورم

اگر بخت یکباره یاری کند

بر او طبع من کامگاری کند

بگویم به تأیید محمود شاه

[...]

۲۴ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۱

 

چو دارا به دل سوک داراب داشت

به خورشید تاج مهی برفراشت

یکی مرد بد تیز و برنا و تند

شده با زبان و دلش تیغ کند

چو بنشست برگاه گفت ای سران

[...]

۲۴ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۷

 

دبیر جهاندیده را پیش خواند

بیاورد نزدیک گاهش نشاند

یکی نامه بنوشت با داغ و درد

دو دیده پر از خون و رخ لاژورد

ز دارای داراب بن اردشیر

[...]

۲۴ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۱

 

سکندر چو بشنید از یادگیر

بفرمود تا پیش او شد دبیر

نوشتند پس نامه‌ای بر حریر

ز شیراوژن اسکندر شهرگیر

به نزدیک قیدافهٔ هوشمند

[...]

۲۴ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۵

 

سکندر چو بشنید شد سوی کوه

به دیدار بر تیغ شد بی‌گروه

سرافیل را دید صوری به دست

برافراخته سر ز جای نشست

پر از باد لب دیدگان پرزنم

[...]

۲۴ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام اورمزد » بخش ۱

 

چو بهرام بنشست بر تخت زر

دل و مغز جوشان ز مرگ پدر

همه نامداران ایرانیان

برفتند پیشش کمر بر میان

برو خواندند آفرین خدای

[...]

۲۴ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نرسی بهرام » پادشاهی نرسی بهرام

 

چو نرسی نشست از بر تخت عاج

به سر بر نهاد آن سزاوار تاج

همه مهتران با نثار آمدند

ز درد پدر سوکوار آمدند

بریشان سپهدار کرد آفرین

[...]

۲۴ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۲

 

چو یک چند بگذشت بر شاه روز

فروزنده شد تاج گیتی فروز

ز غسانیان طایر شیردل

که دادی فلک را به شمشیر دل

سپاهی ز رومی و از قادسی

[...]

۲۴ بیت
فردوسی
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - در مدح سلطان محمود

 

ز عشق خویش مگر زلف آن پری رخسار

شکسته شد که چنین چفته گشت چنبروار

زره نبود و زره شد ز بس گره که گرفت

شب سیاه که دید از گره زره کردار

ز بسکه لعب نماید ز بسکه بوی دهد

[...]

۲۴ بیت
عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - در مدح امیر نصر بن ناصرالدین

 

نگاری که بد طیلسان پرنیانش

بزر از چه منسوج شد پرنیانش

نگاری که نوروز کرد از درختان

چرا باز بسترد باد خزانش

خصومت کند باغ با باد ازیرا

[...]

۲۴ بیت
عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۵۱

 

آمد ای شاه دوش ناگاهان

فیلسوفی به نزد من مهمان

پاک چون رای تو زدوده سخن

تیز چون تیغ تو گشاده زبان

گفت با من ز هر دری و شنید

[...]

۲۴ بیت
عنصری
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۹ - بردن گلشاه به شام

 

شه شام از آن جایگه نیم شب

برفتن گرایید بنگر عجب

بیاورد رخت و برآویخت بار

چو شد یار با آن نو آیین نگار

برون برد گلشاه دلخواه را

[...]

۲۴ بیت
عیوقی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۹ - در مدح سلطان محمود بن سبکتگین غزنوی

 

با من به شابهار به سر برد چاشتگاه

ماه من آنکه رشک برد زود و هفته ماه

گفت: این فراخ پهنا دشت گشاده چیست

گفتم: که عرضه گه شه بیعدد سپاه

گفتا: چه خوانم این شه آزاده را بنام ؟

[...]

۲۴ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۶ - نیز در مدح امیر یوسف بن ناصر الدین

 

از پی تهنیت روز نو آمد برشاه

سده فرخ روز دهم بهمن ماه

به خبر دادن نو روز نگارین سوی میر

سیصد وشصت شبانروز همی تاخت به راه

چه خبر داد؟ خبر داد که تا پنجه روز

[...]

۲۴ بیت
فرخی سیستانی
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۵

 

لشکر پیری فگند و قافله ذل

ناگه بر ساعدین و گردن من غل

غلغل باشد به هر کجا سپه آید

وین سپه از من ببرد یکسر غلغل

شاد مبادا جهان هگرز که او کرد

[...]

۲۴ بیت
ناصرخسرو
 
 
۱
۲
۳
۲۳
 
تعداد کل نتایج: ۴۴۷