گنجور

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

بعد چندین سال ایمان درست

این چنین نوباوه رویش باز شست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

خمر، هر معنی که بودش از نخست

پاک از لوح ضمیر او بشست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

آن صنم را دید می در دست و مست

شیخ شد یکبارگی آنجا ز دست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

شد خراب آن پیر و شد از دست و مست

مست و عاشق چون بود؟ رفته ز دست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

در نهاد هر کسی صد خوک هست

خوک باید کشت یا زنار بست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

شیخ را بردند سوی دیر مست

بعد از آن گفتند تا زنار بست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

کفر برخاست از ره و ایمان نشست

بت پرست روم شد یزدان پرست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

گر به هشیاری نگشتم بت‌پرست

پیش بت مصحف بسوزم مست مست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

روز هشیاری نبودم بت پرست

بت پرستیدم چو گشتم مست مست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

ذره‌ای عشق از کمین درجست چست

برد ما را بر سر لوح نخست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

بود یاری در میان جمع، چست

پیش شیخ آمد که ای در کار سست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

آن مرید آن را چو دید از جای جست

کای نبی الله دستم گیر دست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

چون نهاد آن شیخ بر زنار دست

جمله را زنار می‌بایست بست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عزم راه کردن مرغان » عزم راه کردن مرغان

 

عزم ره کردند عزمی بس درست

ره سپردن را باستادند چست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عزم راه کردن مرغان » تحیر بایزید

 

مشکل دلهای ما حل کن نخست

تا کنیم از بعد آن عزمی درست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتهٔ عباسه دربارهٔ روز رستخیز

 

گاه رندم، گاه زاهد ،گاه مست

گاه هست و نیست و گاهی نیست و هست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتهٔ عباسه دربارهٔ روز رستخیز

 

گر همه کس پاک بودی از نخست

انبیا را کی شدی بعثت درست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مفلسی که عاشق شاه مصر شد

 

دیگری گفتش که نفسم دشمن است

چون روم ره زانک هم ره رهزنست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » احوال مالک دینار

 

تو بمانده روز و شب حیران و مست

تا دهد یک ذره زین لاشیء دست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » احوال مالک دینار

 

هرک چون پروانه شد آتش پرست

سوختن را شاید آن مغرور مست

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۵۸
sunny dark_mode