عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۲ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
حقیقت همچو او بردارِ شوق آی
همه عالم در اینجا راز بنمای
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۸ - در اسرار خطاب با جان و وصل دیدار فرماید
دوئی نبود یکی اعیان برون آی
که از دیدار او کل بیشکی آی
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۲۴ - قصۀ جنگ خندق و کشته شدن عمرو بدست امیر کل امیر و شادمان شدن حضرت رسول(ص) و اصحاب از آن فتح کبیر
خیز و ترک دین احمدسازوآی
تاکه باشد لات و عزّایت خدای
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۴۱ - قال النبی صلی الله علیه و آله: «انا مدینة العلم و علی بابها»
اصلم از تون است و نیشابور جای
باشدم در مشهد سلطان سرای
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۵ - قصه شیخ شقیق بلخی و هارون الرشید، و بیان نمودن ربقه امام معصوم موسی کاظم علیه السلام و منصور حلاج و تمثیل آنکه آشنا بیگانه را راه به آشنائی مینماید و بیگانه آشنا نمیشود
رو حذر از آه خلقان خدای
ورنه آویزند در نارت ز پای
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۸ - حکایت بر سبیل تمثیل در آنکه اقتدا به پیری باید نمودن و در دو عالم دستگیری داشتن
گفت جرمش را ببخش ای نیکرای
تو گذار این داوری را با خدای
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۵ - در پند پدر فرزند را
اصل این آنست با خلق خدای
باطن خود را کنی خوش آشنای
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۹ - در مذهب غیبت نمودن و اندیشۀ آن، و مجلس گفتن شیخ شبلی و سؤال سائل و جواب دادن شیخ او را و تنبیه شدن شیخ از آن
شیخ با او گفت خود بنشین ز پای
حاجتت را خود روا سازد خدای
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸۱ - تمثیل احوال آنهائی که به هر چه توجه پذیرند، رنگ آن گیرند و برای صورت میرند
بود دربغداد شیخی نیک رای
خلعت عرفان گرفته از خدای
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه
پس ده و دو پرده را بگشاد جای
تا کسی ننهد برون از پرده پای
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه
عرش چون بویی نیافت از هیچ جای
عرش را کرسی بشد در زیر پای
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۵ - فی معراج النبی صلی الله علیه و اله و سلم
برنداشت او چشم چون سوزن ز پای
یک سر سوزن نماند او هیچ جای
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۵ - فی معراج النبی صلی الله علیه و اله و سلم
مصطفی گفتا که در پیش خدای
خواستم تا سجدهٔ آرم بجای
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۹ - فی فضیلة امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه
هفده فرض آورده در پیش خدای
در درون هفده من دلقی بجای
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۳۱ - فی الحكایة و التمثیل
عقل را قل باید و امر خدای
تا شود هم رهبر و هم رهنمای
عطار » مصیبت نامه » بخش اول » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
این شفاعت گفت چون آرم بجای
کین زمان یاد آمد او را از خدای
عطار » مصیبت نامه » بخش اول » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
تا بود یک ذره از هستی بجای
کفر باشد گر نهی در عشق پای
عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
گفت ملاحش خموش ای ژاژ خای
آتش اینجا کی شناسد سر ز پای
عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
این غلام دلربای جان فزای
پیش شاه خویش استادی بپای
عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
گفت زنهار ای امام رهنمای
تانگوئی آنچه گفتم با خدای