عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷
وقت کوچ است الرحیل ای دل ازین جای خراب
تا ز حضرت سوی جانت ارجعی آید خطاب
بال و پر ده مرغ جان را تا میان این قفس
بر دلت پیدا شود در یک نفس صد فتح باب
عقل را و نقل را همچون ترازو راست دار
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۱۱ - الحکایه و التمثیل
چنین گفتهست آن دریای پر نور
که خاک او به خرقانست مستور
که در عالم فقیر آنست کامل
که اندر فقر خود باشد سیه دل
بگویم با تو این معنی مکن جنگ
[...]
عطار » خسرونامه » بخش ۳۴ - رفتن خسرو و گل بباغ
ز شهرآرای چون بگذشت یک ماه
بسوی باغ شد یکماه آن شاه
برون از شهر باغی داشت خسرو
که در خوبی بهشتش بود پس رو
کشیده سی چمن، در روضهٔ او
[...]
عطار » سی فصل » بخش ۱۴
بگویم با تو از احوال گردون
که تا بینی بمعنی سر بیچون
چنین میدان که این چرخ مدور
که گردان شد بامر پاک داور
بگردد روز و شب این چرخ دوّار
[...]
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
پناه من بحیّی کو نمیرد
بآهی عذر صد عصیان پذیرد
قدیم لم یزل معبود بیچون
پدید آرندهٔ این هفت گردون
برافرازندهٔ چرخ مدور
[...]
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۳ - در روی گردانیدن از شیطان و فرمان ناکردن او فرماید
همه رسوائی عالم از او دان
بقول حق ازو رویت بگردان
مبر فرمان او و شاد دل باش
بکل فارغ ز نقش آب و گل باش
مبر فرمان او و زو تو بگریز
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و ششم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
صاحب اطفالی ز غم میسوختی
خار کندی تا شب و بفروختی
بود بس درویش و پیر و ناتوان
مانده در اطفال و در جفتی جوان
تا که نشکستی تنش صد ره نخست
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سیهم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل
بود سلطان را زنی همسایهٔ
کز نکوئی داشت آن زن مایهٔ
لشکر عشقش درآمد بی قیاس
شد بصد دل عاشق روی ایاس
از وصالش ذرهٔ بهره نداشت
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و دوم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
میرزادی بود بس خورشید چهر
از قدم تا فرق چون خورشید مهر
مشک موئی تنگ چشمی دلبری
هر دو لعلش شیر و شهد و شکری
چون بترکی گفتنش رای آمدی
[...]
عطار » نزهت الاحباب » بخش ۱۵ - شکایت گل از بلبل به پیش باد صبا و عشق او بغیر
باز برگفتار بلبل شد نسیم
همچو شبنم باز بر گل شد نسیم
گل صبا را گفت بلبل بیوفاست
پیش ما آوردنش عین خطاست
مدتی با ارغوان میباخت عشق
[...]
عطار » اشترنامه » بخش ۲۲ - رسیدن سالك با پرده دوم
برگذشت و پردهٔ دیگر بدید
گشت پیدا درد چشم او پدید
پردهای بس بینهایت بیحجاب
پردهای کانرا نباشد خود حساب
بود خرگاهی ز نور آن را طناب
[...]