عطار » منطقالطیر » داستان کبک » داستان کبک
کبک بس خرم خرامان در رسید
سرکش و سرمست از کان در رسید
سرخ منقار و وَشی پوش آمده
خون او از دیده در جوش آمده
گاه میبرید بیتیغی کمر
[...]
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت صدیق رضی الله عنه
سر مردان دین صدیق اکبر
امام صادق و سالار سرور
مهین رحمت مهدات او بود
که در دین سابق خیرات او بود
شب خلوت قرین ویار غارست
[...]
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت مرتضی رضی الله عنه
ز مشرق تا به مغرب گر امامست
امیرالمؤمنین حیدر تمامست
گرفته این جهان زخم سنانش
گذشته زان جهان وصف سه نانش
چو در سر عطا اخلاص او راست
[...]
عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۴) حکایت امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه بامور
علی میرفت روزی گرمگاهی
رسید آسیب او بر مور راهی
مگر آن مور میزد پا و دستی
ز عجزش در علی آمد شکستی
بترسید و بغایت مضطرب شد
[...]
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۸) حکایت سلطان محمود با ایاز
سحرگاهی مگر محمود عادل
ایاز خاص را گفت ای نکو دل
مرا امروز آهنگ شکارست
اگر تو هم بیائی نیک کارست
غلامش گفت من بس یک شکارم
[...]
عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۳) حکایت شبلی با آن جوان در بادیه
مگر شبلی چو شمعی سر بسر سوز
به راهِ بادیه میرفت یک روز
جوانی دید همچون شمعِ مجلس
بهدست آورده شاخی چند نرگس
قصَب بر سر یکی نعلین در پای
[...]
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۲) حکایت باز با مرغ خانگی
ز مرغ خانگی بازی برآشفت
بمرغ خانگی آنگه چنین گفت
که مَردُم داردت تیمارخانه
دمی نگذاردت بی آب و دانه
نگه میدارد از اعدات پیوست
[...]
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۲) حکایت عیسی علیه السلام
مگر روح الله آن شمع دلفروز
به گورستان گذر میکرد یک روز
ز گوری نالهای آمد به گوشش
دل از زاریّ آن آمد به جوشش
دعا کرد آن زمان تا حق تعالی
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش نهم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل
به گورستان یکی دیوانه بگریست
بدو گفتند اندر گورها کیست؟
چنین گفت او که مشتی خلقِ مردار
ولیکن اوفتاده در نمکسار
چو زیرِ خاک یکسر خاک گردند
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش هفدهم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل
شنودم من که پیری را مقرب
به سختی درد دندان خاست یک شب
فغان میکرد تا وقت سحرگاه
یکی هاتف زفان بگشاد ناگاه
که یک امشب نداری سر به بالین
[...]
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۹ - در دعا کردن آدم در حضرت حق مر فرزندان را و شفیع آوردن پیغامبر علیه السّلام
چنین گفت ای خدای حی رحمان
کریم و قادر و دانا و سبحان
خداوند جهان و جان تو باشی
حکیم و قادر و دیّان تو باشی
بحق ذات پاکت یا الهی
[...]
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۰ - در عریانی و بی روئی آدم علیه السّلام گوید و ملامت کردن حضرت جبرئیل علیه السلام مر او را در خوردن گندم فرماید
بحالی جبرئیل آمد ز داور
بگفت آدم نمود خویش بنگر
ببین تا بر سرت اکنون چه آمد
ندیدی کین بلایت از که آمد
نگفتم مر ترا گندم مخور تو
[...]
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۷ - مناجات کردن شیخ اکّافی در حضرت آفریدگار عزّ شانه و آمرزش خواستن او از حق
شبی میگفت اکّافی همین راز
که یارب این حجاب آخر برانداز
مسوزان بیش از این مر دوستانت
بگو تا کی بود راز نهانت
چنین پیدا چنین پنهان چرائی
[...]
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۴۳ - حکایت بر روح صاحب الولایة و بیان آنکه هر که او را شناخت، صاحب دل است و هرکه او را نشناخت گرفتار آب و گل
یا امیرالمؤمنین این بندهات
از گنه کاری شده شرمندهات
یا امیرالمؤمنین عطّار سوخت
در میان آتش اسرار سوخت
یاامیرالمؤمنین دستم بگیر
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش هشتم » بخش ۱ - المقالة الثامنه
سالک آمد لوح را رهبر گرفت
چون قلم سرگشته لوح از سرگرفت
لوح را گفت ای همه ریحان و روح
نیست هم تلویح تو در هیچ لوح
قابلی آیات پر اسرار را
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سیهم » بخش ۱ - المقالة الثلثون
سالک آمد نوحه گر در پیش نوح
گفت ای شیخ شیوخ و روح روح
عالمی دردی و دریای دوا
آدم ثانی و شیخ انبیا
خشک سال عالم از کنعان تراست
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و نهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
گشت یک روز از ایاز نازنین
در میان جمع سلطان خشمگین
خواند پیش خود حسن را شهریار
گفت ازین پس با ایازم نیست کار
جان من میجوشد از وی چون کنم
[...]
عطار » پندنامه » بخش ۱۳ - در بیان سبب عافیت
عافیت را گر بجویی ای عزیز
میتوانش یافتن در چار چیز
ایمنی و نعمت اندر خاندان
تندرستی و فراغت بعد از آن
چونکه بانعمت امانی باشدت
[...]
عطار » اشترنامه » بخش ۸ - جدا شدن آدم و حوا از یكدیگر
چون جدا شد آدم خاکی ز جفت
یک زمان از درد تنهائی نخفت
روز و شب در ناله و در گریه بود
او چو سرگردان میان پرده بود
در سراندیب اوفتاده بیقرار
[...]