گنجور

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۳۲

 

شد نغمه، وبال از فغانم بر نی

می‌سوزد ازین واسطه جانم بر نی

بی منت نایی شود و نالد زار

پیوند کنی گر استخوانم بر نی

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۳۳

 

در بام شریعتی، دگر پر نزنی

خاک در علمی، در دیگر نزنی

گر قدر مقام خویش را بشناسی

گامی دگر از فلک فروتر نزنی

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۳۴

 

ای دل، می تجرید تمنا نکنی

بی‌پروایی، مباد پروا نکنی

سیر چمن قدس به خاطر داری

ترسم که در آن باغ، گلی وا نکنی

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۳۵

 

با فقر و فنا، چون فقرا سر چه کنی؟

از باده تقلید، گلو تر چه کنی؟

چون نیست تو را ترشح رحمت حق

مانند سحاب، خرقه در بر چه کنی؟

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۳۶

 

ای پنجه‌قوی شکار لاغر چه کنی

از ذلت نفس، خاک بر سر چه کنی

بر اوج محبت چو هما بسیارست

در چاه هوس، صید کبوتر چه کنی

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۳۷

 

تقریر ز حالی که نداری چه کنی

آهنگ خیالی که نداری چه کنی

در هر محفل، با عدم استعداد

اظهار کمالی که نداری چه کنی

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۳۸

 

هر نیک و بدی که می‌کنی، می‌بینی

پیوسته گل تلافی‌اش می‌چینی

صد صور دمیدند و نگشتی آگاه

نشنیده کسی خواب به این سنگینی

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۳۹

 

هر نقش که بر سپهر اعلا بینی

هر چیز به دنیا و به عقبی بینی

تا سر حقیقت و طریقت به تمام

در ضمن شریعت است چون وا بینی

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۴۰

 

زنهار به فکر خواهش از جا نروی

غافل نشوی ز سهو و عمدا نروی

گر خون عوض آب دهندت چو شفق

چون ابر به دریوزه دریا نروی

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۴۱

 

گاهی نخود سبزی هر دیگ شوی

گه در ته جوی این و آن ریگ شوی

بر معرفتت بگو چه خواهد افزود

گیرم که تو نیز خواجه ... شوی

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۴۲

 

گر سوخته آتش بی دود شوی

هرچند زیانی، همه سر سود شوی

کنجی بنشین و نیستی جوی و مترس

بود تو کدام است که نابود شوی؟

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۴۳

 

تا کی مشغول عالم خاک شوی

وز بود و نبود شاد و غمناک شوی

زین هستی موهوم اگر پاک شوی

از خیل مجردات افلاک شوی

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۴۴

 

گیرم ز مقربان درگاه شوی

وز معتکفان درگه شاه شوی

تا پرده هستی ندری، ممکن نیست

کز راز درون پرده آگاه شوی

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۴۵

 

با حرص و هوا، کی بود روزبهی؟

محفوظ نگردی، از هوا تا نرهی

از نفس بد ایمنی به ترک هوس است

خود را نزند موش به انبان تهی

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۴۶

 

هرچند که دارد آسمان مهر و مهی

از جای درآردش ز چشمت نگهی

در بحر، ز هر قطره تنک ظرف ترست

با آن که حباب را چو دریاست تهی

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۴۷

 

از کس نبود هراس در تنهایی

امن است دلم ز پاس در تنهایی

از خلق کناره‌گیرم اما چه کنم

چون جمع شود حواس در تنهایی

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۴۸

 

ای قد تو سرو چمن دلجویی

روی تو گل گلشن نیکورویی

سودایی زلف خویش کردی چو مرا

عذرم بپذیر در پریشان‌گویی

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۴۹

 

با رستم گُرد اگر هماورد تویی

یا در صف کینه‌آوران فرد تویی

مردی نبود برآمدن با چو خودی

با نفس خود ار برآمدی، مرد تویی

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۵۰

 

در خانقه کون و مکان پیر تویی

این صومعه را باعث تعمیر تویی

باشد ز تو ارشاد جوان‌بختان را

چون صبح دوم، پیر جهانگیر تویی

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۵۱

 

ای پیرو کاملان عرفان که تویی

از ایشانی و نه چو ایشان که تویی

چون باد، ازین بحر، سبک نگذشتی

چون موج، سبک‌روح گران‌جان که تویی

قدسی مشهدی
 
 
۱
۵۶
۵۷
۵۸
۵۹
۶۰
۶۱