گنجور

سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۲ - مجلس دوم

 

رضای دوست به دست آر و دیگران بگذار

هزار فتنه چه غم باشد ار برانگیزند

مرا چو با تو که مقصودی آشتی افتاد

رواست گر همه عالم به جنگ برخیزند

سعدی
 

سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۲ - مجلس دوم

 

ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی

کاین ره که تو می روی به ترکستان است

سعدی
 

سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۲ - مجلس دوم

 

سعدی حجاب نیست تو آیینه پاک دار

زنگارخورده چون بنماید جمال دوست

سعدی
 

سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۲ - مجلس دوم

 

عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم

دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم

خود سراپردۀ قدرش ز مکان بیرون بود

آن که ما در طلبش کون و مکان گردیدیم

صورت یوسف نادیده صفت می‌کردند

[...]

سعدی
 

سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۲ - مجلس دوم

 

دشمن که جفایی کند آن شیوۀ اوست

باری تو جفا مکن که معشوقی و دوست

سعدی
 

سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۲ - مجلس دوم

 

گدایان بینی اندر روز محشر

به تخت ملک همچون پادشاهان

چنان نورانی از فرّ عبادت

که گویی آفتابانند و ماهان

تو خود چون از خجالت سر برآری

[...]

سعدی
 

سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۳ - مجلس سوم

 

بر درگه عزّتت همه خلق زبون

کس را نرسد که این چرا و آن چون

سعدی
 

سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۳ - مجلس سوم

 

دل به بازار من آورده و بفروخته‌ای

دل بفروخته مفروش به بازار دگر

سعدی
 

سعدی » مقدمهٔ علی بن احمد بن ابی بکر بیستون (گردآورندهٔ دیوان شیخ سعدی، ۷۳۴ هجری قمری)

 

من در وفای عهد چنان کند نیستم

کز دامن تو دست بدارم به تیغ تیز

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۸

 

نماند حاتم طایی ولیک تا به ابد

بماند نام بلندش به نیکویی مشهور

زکات مال به در کن که فضله رز را

چو باغبان بزند بیشتر دهد انگور

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۸

 

نبشته است بر گور بهرام گور

که دست کرم به ز بازوی زور

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

دونان چو گلیم خویش بیرون بردند

گویند چه غم گر همه عالم مردند

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

کریمان را، به دست اندر، دِرَم نیست

خداوندانِ نعمت را کَرَم نیست

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

توانگران را وقف است و نذر و مهمانی

زکات و فطره و اعتاق و هدی و قربانی

تو کی به دولتِ ایشان رسی که نتوانی

جز این دو رکعت و آن هم به صد پریشانی؟

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

شب، پراکنده خسبد آن‌که پدید

نَبُوَد وجهِ بامدادانش

مور، گِرد آوَرَد به تابستان

تا فَراغت بُوَد زمستانش

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

خداوندِ مکنت به حق مشتغل

پراکنده‌روزی، پراکنده‌دل

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

تشنگان را نماید اندر خواب

همه عالَم، به چشم، چشمهٔ آب

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

گر بی‌هنر به مال کند کِبر بر حکیم

کونِ خرش شمار وگر گاوِ عنبر است

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

به رنج و سعی کسی نعمتی به چنگ آرد

دگر کس آید و بی‌سعی و رنج بردارد

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی

 

آن را که عقل و همّت و تدبیر و رای نیست

خوش گفت پرده‌دار که کس در سرای نیست

سعدی
 
 
۱
۳۰
۳۱
۳۲
۳۳
۳۴
sunny dark_mode