گنجور

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۷ - حکایت

 

گفت اسپهبد به پیشین روزگار

داشت با قاضی آنجا چند کار

طالشی شوریده سر برجست و رفت

راه قاضی را میان در بست و رفت

چون در آمد پیش قاضی گرم گرم

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۸ - حکایت

 

حالتی افتاد شیخی را مگر

تا سه روز از خویشتن شد بیخبر

سر آن معنی مریدی بازخواست

شیخ مرموز آن بدو بنمود راست

گفت مشرق تا به مغرب در زمین

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۹ - حکایت

 

بود در اطراف آذربایجان

ساده مردی از برای حفظ جان

داشت با مالک به ظاهر دوستی

چون بود با دشمن آخر دوستی

گفت با مالک که ای فرخنده خوی

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۱۰ - حکایت

 

بود رندی سخت مخمر هولناک

در کفش یکسان نمودی زر و خاک

ساعتیش از خمر خالی کس ندید

صعب تر زو لاابالی کس ندید

هر چه دیگر داشتی آن پاک رو

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۱۱ - حکایت

 

عورتی در گوکچه دیدم سوگوار

اشک ریزان بر سر ره زار زار

روی می‌مالید خوش بر خاک گرم

با خدا می‌گفت رازی نرم نرم

بر سرش یک ساعتی بودم به پای

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۱۲ - حکایت

 

داشتم یاری به صدق آراسته

همنشینی دل چو من برخاسته

گفت نیشابور چون معمور بود

همچو فردوس برین پر حور بود

فتنه گشتم بر بتی صاحب جمال

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۱۳ - مراجعت کردن از سفر و آمدن به وطن

 

بی نیازا بر نیاز ما ببخش

گر چه غفلت کرده ایم اما ببخش

پای در گل ماندگان را دستگیر

عذر ناهموارگان را درپذیر

همچو یوسف شان برآر از چاه تنگ

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » دیباچه » بخش ۱

 

سپاس و ستایش خداوند را

خداوند بی‌مثل و مانند را

که ما را خرد داد و جان آفرید

سپهر و زمان و مکان آفرید

خداوند خلق و خداوند امر

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » دیباچه » بخش ۲

 

گرت راه باید به اهل صفا

طلب کن ز ذُریۀ مصطفی

به حبل المتین در زن ای دوست دست

که کس جز بدین از ضلالت نرست

چو خواهی که یابی خلاص از ظلام

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب اول - در متابعت و مطاوعت پادشاه » بخش ۱

 

الا ای برادر به سمع قبول

بباید شنیدن حدیث از رسول

خردمند را این سخن یاد گیر

بُوَد در جهان از دو دَر ناگزیر

یکی بر در حق به شکر و سپاس

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب اول - در متابعت و مطاوعت پادشاه » بخش ۲ - حکایت

 

رسیدیم وقتی به رستاق ری

دهی بود از عرصه هر کوی (؟)

به تعجیل می آمدیم از عراق

به اسبان عنان داده همچون براق

گروهی مصاحب فرود آمدیم

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب دوم - در آداب صادق و احتمال بر مجاهده » بخش ۱

 

در ابداع، قسّام لیل ونهار

نهادست ارکان عالم چهار

برین چار هر یک سه معنی دهد

که شرحش زبان قلم می دهد

بود آتشش سرکش و تند و تیز

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب دوم - در آداب صادق و احتمال بر مجاهده » بخش ۲ - حکایت

 

غلام هنرمند زیرک ایاز

که بودی بدو چشم محمود باز

درآمد به حضرت بر استاد پیش

نگهداشت چون بندگان راه خویش

به رویش نظر کرد محمود و گفت

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب سوم - در احترام فرمان پادشاه داشتن و به رضای او تسلیم بودن » بخش ۱

 

ز هر نوع در مملکت کارهاست

که شه را در آن هر یک اسرارهاست

تو گردانی و گر ندانی خموش

چو فرمان دهد هر چه گوید بکوش

وگر چند پیش تو کاری است خرد

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب سوم - در احترام فرمان پادشاه داشتن و به رضای او تسلیم بودن » بخش ۲

 

از آن پادشا ای برادر گریز

که خود کام و تند است و بدرام و تیز

و زان هم که از فرط ناز و نعیم

کند بار خشم تنعّم دو نیم

و زان هم که دارد حسد در نهاد

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب سوم - در احترام فرمان پادشاه داشتن و به رضای او تسلیم بودن » بخش ۳

 

مدارا کند ناصح شهریار

که بنشاند آن آتش پُر شرار

به تدریج ساکن کند خوش خوشش

بکوشد مگر کم کند آتشش

چه کار عظیم است و دشوار و سخت

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب سوم - در احترام فرمان پادشاه داشتن و به رضای او تسلیم بودن » بخش ۴

 

به وسع توانایی و تاب و توش

دمادم به خدمت زیادت بکوش

فرامُش مکن خویش را ای پسر

که ایمن نباشی به مال و به سر

چو خواهی که کسب سعادت کنی

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب سوم - در احترام فرمان پادشاه داشتن و به رضای او تسلیم بودن » بخش ۵

 

چو از دور خواند تورا پادشاه

بنزدیک خویشت دهد جایگاه

اگر چند جای نشست تو نیست

ولی در مکاس تکلّف مَایست

چو فرمود حالی بباید نشست

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب سوم - در احترام فرمان پادشاه داشتن و به رضای او تسلیم بودن » بخش ۶

 

هوا و مراد خداوندگار

ببایست بر خود کند اختیار

چو خواهی که باشی ز خاصان شاه

حجاب تو بر گیرم از پیش ماه

ببُر دوستی از قرینان خویش

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب سوم - در احترام فرمان پادشاه داشتن و به رضای او تسلیم بودن » بخش ۷ - حکایت

 

براهیم ادهم به حمام بود

مگر احتیاجش به حجام بود

تراشنده گفتش که خیزای فقیر

برین تخته یک ساعت آرام گیر

گرت نیست چیزی بمزد تراش

[...]

حکیم نزاری
 
 
۱
۷۹
۸۰
۸۱
۸۲
۸۳
sunny dark_mode