گنجور

 
۱
۲
۳
۱۰
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵۹

 

عارف گوینده اگر تا به سحر صبر کنی

از جهت خسته‌دلان جان و نگهبان منی

همچو علی در صف خود‌، سر نَبَری از کف خود

بولهب وسوسه را تا نکنی راهزنی

راه‌زنان را بزنی تا که حقت نام نهد

[...]

۸ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹۵

 

آنک بخورد دم به دم سنگ جفای صدمنی

غم نخورد از آنک تو روی بر او ترش کنی

می چو در او عمل کند رقص کند بغل زند

ز آنک نهاد در بغل خاص عقیق معدنی

مرد قمارخانه‌ام عالم بی‌کرانه‌ام

[...]

۹ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸۴

 

به شکرخنده بتا نرخ شکر می‌شکنی

چه زند پیش عقیق تو عقیق یمنی

گلرخا سوی گلستان دو سه هفته بمرو

تا ز شرم تو نریزد گل سرخ چمنی

گل چه باشد که اگر جانب گردون نگری

[...]

۱۳ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹۷

 

ای آسمان که بر سر ما چرخ می‌زنی

در عشق آفتاب تو همخرقه منی

والله که عاشقی و بگویم نشان عشق

بیرون و اندرون همه سرسبز و روشنی

از بحر تر نگردی و ز خاک فارغی

[...]

۱۰ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۰۰

 

ساقی بیار باده سغراق ده منی

اندیشه را رها کن کاری است کردنی

ای نقد جان مگوی که ایام بیننا

گردن مخار خواجه که وامی است گردنی

ای آب زندگانی در تشنگان نگر

[...]

۱۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱۰

 

روی من از روی تو دارد صد روشنی

جان من از جان تو یابد صد ایمنی

آهن هستی من صیقل عشقش چو یافت

آینه کون شد رفت از او آهنی

مرغ دلم می‌طپید هیچ سکونی نداشت

[...]

۱۱ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲۰

 

پیشتر آ پیشتر چند از این رهزنی

چون تو منی من توام چند توی و منی

نور حقیم و زجاج با خود چندین لجاج

از چه گریزد چنین روشنی از روشنی

ما همه یک کاملیم از چه چنین احولیم

[...]

۱۱ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۵

 

در لطف اگر بروی شاه همه چمنی

در قهر اگر بروی که را ز بن بکنی

دانی که بر گل تو بلبل چه ناله کند

املی الهوی اسقا یوم النوی بدنی

عقل از تو تازه بود جان از تو زنده بود

[...]

۹ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳۹

 

صنما خرگه توم که بسازی و برکنی

قلمی‌ام به دست تو که تراشی و بشکنی

منم آن شقه علم که گهم سرنگون کنی

و گهی بر فراز کوه برآری و برزنی

منم آن ذره هوا که در این نور روزنم

[...]

۹ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷۸

 

در دل من پردهٔ نو می‌زنی

ای دل و ای دیده و ای روشنی

پرده توی وز پس پرده توی

هر نفسی شکل دگر می‌کنی

پرده چنان زن که بهر زخمهٔ

[...]

۱۰ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰۵

 

روزن دل! آه چه خوش روزنی

یا تو مگر روزن یار منی

عمرک یا نخلة هل تأذنی

نحو جنی غصنک کی نجتنی

روزن آن خانه اگر نیستی

[...]

۱۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸۴

 

امشب منم و یکی حریف چو منی

بر ساخته مجلسی برسم چمنی

جام می و شمع و نقل و مطرب همه هست

ای کاش تو می‌بودی و اینها همه نی

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۲۰

 

توبه کردم ز شور و بی‌خویشتنی

عشقت بشنید از من به این ممتحنی

از هیزم توبهٔ من آتش بفروخت

می‌سوخت مرا که توبه دیگر نکنی

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۳۶

 

گفتم صنمی شدی که جان را وطنی

گفتا که حدیث جان مکن گر ز منی

گفتم که به تیغ حجتم چند زنی

گفتا که هنوز عاشق خویشتنی

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸۱

 

هر روز یکی شور بر این جمع، زَنی

بنیادِ هزار عاقبت را بِکَنی

تا دورِ اَبَد، این دَوَران قائم بود

بر جانِ فقیران، کَرَم از تو، تو غنی

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۵

 

ای شمع من بس روشنی بس روشنی

در خانه‌ام چون روزنی چون روزنی

تیر بلا چون دررسد چون دررسد

هم اسپری هم جوشنی هم جوشنی

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » اول

 

یک مسئله می‌پرسمت ای روشنی در روشنی

آن چه فسون در می دمی غم را چو شادی می‌کنی

خود در فسون شیرین لبی مانند داود نبی

آهن چو مومی می‌شود بر می کنیش از آهنی

نی بلک شاه مطلقی به گلبرک ملک حقی

[...]

۹ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » چهل و سوم

 

زین دودناک خانه گشادند روزنی

شد دود و، اندر آمد خورشید روشنی

آن خانه چیست؟ سینه و آن، دود چیست؟ فکر

ز اندیشه گشت عیش تو اشکسته گردنی

بیدار شو، خلاص شو از فکر و از خیال

[...]

۱۳ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » چهل و سوم

 

ای آنک پای صدق برین راه می‌زنی

دو کون با توست، چو تو همدم منی

هیچ از تو فوت نیست، همه با تو حاضرست

ای از درخت بخت شده شاد و منحنی

هر سیب و آبیی که شکافی به دست خویش

[...]

۱۳ بیت
مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۹ - اعتراض مریدان در خلوت وزیر

 

ما چو چنگیم و تو زخمه می‌زنی

زاری از ما نه تو زاری می‌کنی

۱ بیت
مولانا
 
 
۱
۲
۳
۱۰
 
تعداد کل نتایج: ۱۹۱