فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۱ - پادشاهی هرمزد دوازده سال بود
بخندید تموز بر سرخ سیب
همیکرد با بار و برگش عتیب
که آن دسته گل بوقت بهار
بمستی همیداشتی درکنار
همی باد شرم آمد از رنگ اوی
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۲ - آغاز داستان
یکی پیر بد مرزبان هری
پسندیده و دیده ازهر دری
جهاندیدهای نام او بود ماخ
سخندان و با فر و با یال و شاخ
بپرسیدمش تا چه داری بیاد
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۳
بدانست هرمز که او دست خون
بیازد همی زنده بیرهنمون
شنید آن سخنهای بیکام را
به زندان فرستاد بهرام را
دگر شب چو برزد سر از کوه ماه
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۴
شب تیره چون چادر مشکبوی
بیفگند وخورشید بنمود روی
به درگاه شد مرزبان نزد شاه
گرانمایگان برگشادند راه
جهاندار بهرام را پیش خواند
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۵
ز گفتار او شاد شد ساوه شاه
بدو گفت ماناکه اینست راه
چو خراد برزین سوی خانه رفت
برآمد شب تیره از کوه تفت
بسیجید و بر ساخت راه گریز
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۶
چنین گفت پس با سپه ساوه شاه
که از جادوی اندر آرید راه
بدان تا دل و چشم ایرانیان
بپیچد نیاید شما را زیان
همه جاودان جادوی ساختند
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۷
ستاره شمر گفت بهرام را
که در چارشنبه مزن گام را
اگر زین به پیچی گزند آیدت
همه کار ناسودمند آیدت
یکی باغ بد در میان سپاه
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۸
برآشفت بهرام و شد شوخ چشم
زگفتار پرموده آمد بخشم
بتندیش یک تازیانه بزد
بران سان که از ناسزایان سزد
ببستند هم در زمان پای اوی
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۹
ازان دشت بهرام یل بنگرید
یکی کاخ پرمایه آمد پدید
بران کاخ بنهاد بهرام روی
همان گور پیش اندرون راه جوی
همیراند تا پیش آن کاخ اسب
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۱۰
چوگودرز وچون رستم پهلوان
بکردند رنجه برین بر روان
ازان پس کجا شد بهاماوران
ببستند پایش ببند گران
کس آهنگ این تخت شاهی نکرد
[...]