فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۴
ازان پس جهانجوی خسته جگر
برون کرد مردی چو مرغی به پر
سوی زابلستان فرستاد زود
به نزدیک دستان و رستم درود
کنون چشم شد تیره و تیره بخت
[...]
فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۶
خبر شد به نزدیک افراسیاب
که افگند سهراب کشتی بر آب
هنوز از دهن بوی شیر آیدش
همی رای شمشیر و تیر آیدش
زمین را به خنجر بشوید همی
[...]
فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۲۰
بفرمود رستم که تا پیشکار
یکی جامه افگند بر جویبار
جوان را بران جامه آن جایگاه
بخوابید و آمد به نزدیک شاه
گو پیلتن سر سوی راه کرد
[...]
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۷
سپیده همانگه ز که بر دمید
میان شب تیره اندر چمید
بپوشید رستم سلیح نبرد
همی از جهان آفرین یاد کرد
چو آمد بر لشکر نامدار
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۱۱
چو شب دامن روز اندر کشید
درفش خور آمد ز بالا پدید
بفرمود شاپور تا شد دبیر
قلم خواست و انقاس و مشک و حریر
نوشتند نامه به هر مهتری
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱
چو بر تخت بنشست بهرام گور
برو آفرین کرد بهرام و هور
پرستش گرفت آفریننده را
جهاندار و بیدار و بیننده را
خداوند پیروزی و برتری
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۲
پس آگاه شد شنگل از کار شاه
ز دختر که شد شاه را پیشگاه
به دیدار ایران بدش آرزوی
بر دختر شاه آزادهخوی
فرستاد هندی فرستادهای
[...]
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۴
چو از دور لهاک و فرشیدورد
گذشتند پویان ز دشت نبرد
به یک ساعت از هفت فرسنگ راه
برفتند ایمن ز ایران سپاه
یکی بیشه دیدند و آب روان
[...]
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۵
همه شب بنالید تا روز پاک
پر از درد چون مار پیچان به خاک
چو گیتی ز خورشید شد روشنا
بیامد بدان جایگه بیژنا
همی گشت بر گرد آن مرغزار
[...]