گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۴

 

ازان پس جهانجوی خسته جگر

برون کرد مردی چو مرغی به پر

سوی زابلستان فرستاد زود

به نزدیک دستان و رستم درود

کنون چشم شد تیره و تیره بخت

[...]

۵۴ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۶

 

خبر شد به نزدیک افراسیاب

که افگند سهراب کشتی بر آب

هنوز از دهن بوی شیر آیدش

همی رای شمشیر و تیر آیدش

زمین را به خنجر بشوید همی

[...]

۵۴ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۲۰

 

بفرمود رستم که تا پیشکار

یکی جامه افگند بر جویبار

جوان را بران جامه آن جایگاه

بخوابید و آمد به نزدیک شاه

گو پیلتن سر سوی راه کرد

[...]

۵۴ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۷

 

سپیده همانگه ز که بر دمید

میان شب تیره اندر چمید

بپوشید رستم سلیح نبرد

همی از جهان آفرین یاد کرد

چو آمد بر لشکر نامدار

[...]

۵۴ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۱۱

 

چو شب دامن روز اندر کشید

درفش خور آمد ز بالا پدید

بفرمود شاپور تا شد دبیر

قلم خواست و انقاس و مشک و حریر

نوشتند نامه به هر مهتری

[...]

۵۴ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱

 

چو بر تخت بنشست بهرام گور

برو آفرین کرد بهرام و هور

پرستش گرفت آفریننده را

جهاندار و بیدار و بیننده را

خداوند پیروزی و برتری

[...]

۵۴ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۲

 

پس آگاه شد شنگل از کار شاه

ز دختر که شد شاه را پیش‌گاه

به دیدار ایران بدش آرزوی

بر دختر شاه آزاده‌خوی

فرستاد هندی فرستاده‌ای

[...]

۵۴ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۴

 

چو از دور لهاک و فرشیدورد

گذشتند پویان ز دشت نبرد

به یک ساعت از هفت فرسنگ راه

برفتند ایمن ز ایران سپاه

یکی بیشه دیدند و آب روان

[...]

۵۴ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۵

 

همه شب بنالید تا روز پاک

پر از درد چون مار پیچان به خاک

چو گیتی ز خورشید شد روشنا

بیامد بدان جایگه بیژنا

همی گشت بر گرد آن مرغزار

[...]

۵۴ بیت
فردوسی