گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس

 

چو بسته شد به افسون شاه بر ماه

ببرد آن بند ایشان را سحر گاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس

 

به راه شادی اندر گشت گمراه

ز خوشی دست کامش گشت کوتاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس

 

بگویم با تو یک یک حال آن ماه

چه با دایه چه با رامین چه با شاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس

 

به گوهر تا به آدم نامور شاه

به پیکر در زمانه سیمبر ماه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس

 

همیدون دخترم روشن خور و ماه

که بسته باد بر وی چشم بدخواه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

چو بشنید این سخن دایه از آن ماه

ز ویسه دست کامش دید کوتاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ

 

عجب ماندم من از فرهنگ آن ماه

که در وی نیست افسون مرا راه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او

 

سرایش پر ستاره گشت و پر ماه

ز بس خوبان و سالاران در گاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۹ - رفتن دایه بار دیگر به پیش ویس و حال گفتن

 

چو بشنید این سخن دایه از آن ماه

گرفت از چاره کردن طبع روباه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم

 

چو رامین آمد اندر گنبد شاه

نه گنبد دید گردون دید با ماه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم

 

چو آمد شادمان در کشور ماه

پذیره رفت شاه و لشکر شاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین

 

چو رامین بود با خسرو یکی ماه

به نخچیر و به رامش گاه و بیگاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان

 

چو بینم روی رامین گاه و بی گاه

مرا چه مرو باشد جای و چه ماه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان

 

همیدون مادرم را مژدگان خواه

که رسته شد ز چنگ اژدها ماه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان

 

که هرگز نگذرم بر کشور ماه

نه بیرون آیم از پند شهنشاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس

 

همی شیری کنی در کشور ماه

ازو رفته زبون داردت روباه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس

 

اگر من بودمی در کشور ماه

نبردی ویس را هرگز شهنشاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس

 

هر آن جایی که لشکرگه زدی شاه

نیارستی گذشتن بر سرش ماه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس

 

همی شد پیگ در پیش شهنشاه

شهنشاه از قفای پیگ در راه

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۹
sunny dark_mode