فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى
گهی کرده درو خوبی گلافشان
زنخدان گوی کرده زلف چوگان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى
عماری بود چون فردوس یزدان
عماریدار او فرخنده رضوان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
همی گفت ای دو هفته ماه تابان
بتان ماهان شده تو ماه ماهان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
نباید ناسپاسی کرد زین سان
که زود از کار خود گردی پشیمان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
دریغ این بود با حسرت آن
بماند جاودانی درد ایشان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
دو چشم ویس بر پیرایه گریان
ز غم بر خویشتن چون ماه پیچان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
کف دستش همی بوسید چوگان
سم اسپش همی بوسید میدان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
کف دستش چو ابری بود باران
به ابر اندر قدح چون برق رخشان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس
به رود مرو بفزود آب چندان
که نیمی مرو شد از آب ویران
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
هنوزش بود کافروی زنخدان
دو زلفش بود چون مشکین دو چوگان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
ندیدی حال من هرگز بدین سان
ز درد دل نه با جان و نه بی جان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
اگر گردم به رامش در گلستان
به گمره گشته مانم در بیابان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
به گور خسته مانم در بیابان
به دل برخورده زهرآلوده پیکان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
مرا زین آتش سوزنده برهان
ز جنگ شیر مردم خوار بستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
گهی ترسد ز شوی و گه ز خویشان
گهی کاهد ز بیم و شرم یزدان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
بسی بینی شگفتیهای گیهان
که راز آن شگفتی یافت نتوان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
بسا ویران که گردد کاخ و ایوان
بسا میدان که گردد باغ و بستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
دلش بریان و آن دو دیده گریان
چو تنوری کزو بر خاست طوفان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
همی گفت از جهان گم باد و بی جان
کسی کاو مر ترا کردهست پیچان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
چه باید این خرد کت داد یزدان
چو دردت را نخواهد بود درمان