گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ

 

پس آنگاه از برش برخاست ناکام

به چاه افتاد جانش جسته از دام

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن به‌گوى رامین را

 

مبادا در جهان آن شادی و کام

کزو آید روان را زشتی نام

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن به‌گوى رامین را

 

همی ترسم که کار تو به فرجام

چنان گردد که یابد دشمنت کام

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۲ - پاسخ دادن ویس موبد را

 

ز آغاز جهان تا روز فرجام

به رفتن سربسر یکسان نهد گام

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس

 

کرا خواهد گرفتن تن به فرجام

ز پیش تب شکستن گیرد اندام

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس

 

به دریا در، که یارد بود مادام

به دوزخ در، که آرد کرد آرام

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل

 

گلی کاو خاص گشت و هر گلی عام

نهاده فتنه گردش عنبرین دام

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین

 

بدین سر در جهان باشی نکونام

بدان سر جاودان باشی رواکام

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۹ - بیمار شدن ویس از فراق رامین

 

مرا این دوست بی دل کرد و بی کام

که اکنون دشمن من شد به فرجام

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن

 

یکی نامه نوشت از ویس دژکام

به رامین نکوبخت و نکونام

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن

 

تو خود دانی که از ما کیست بدنام

کجا از نام بد جوید همه کام

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن

 

بزرگست از جهان این هر دو را نام

ولیکن نیست‌شان بر جای آرام

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۱ - نامه اول در صفت آرزومندى و درد جدایى

 

تو تا رفتی برفت از من همه کام

نه دیدارت همی یابم نه آرام

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۷ - نامهٔ هفتم اندر گریستن به جدایى و نالیدن به تنهایى

 

مرا دل در بلا مانده‌ست ناکام

کنون صبرم به دل کرده‌ست پیغام

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس

 

منم چون آهوی کش پای در دام

منم چون ماهیی کش شست در کام

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس

 

بدم من نیز روزی چون تو خودکام

میان خویش و پیوند و دلارام

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode