گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۵ - تجنیس

 

باش به کامم که به کام توام

زنده و نازنده به نام توام

حکمت و حکمش که ندارد زوال

هم ز خلل خالی و هم از خیال

بر در تو آمده‌ام شرمسار

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۶ - قلب

 

تا به سریر عرب آن جسم نشست

رعب عرب بر همه عالم نشست

فتنهٔ چشم آمده زان سو مدام

تیغ زبان خفته میان نیام

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۷ - اشتقاق و شبه اشتقاق

 

دیده که نادیدهٔ دیدار تست

دیده و نادیده گرفتار تست

چون اثر شوق ز غایت گذشت

کفهٔ دانش ز کفایت گذشت

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۸ - سیاق الاعداد

 

پنج طرف چتر چو مهر سپهر

شش جهت آراسته از پنج مهر

چار گهر کرد جهان را پدید

در کرهٔ شش جهت اندر کشید

ساخته نه حجره به از هشت باغ

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۹ - مراعات النظیر

 

آهوی مشکین و سرش باد شاخ

وز دم او مشک به صحرا فراخ

چشم چو بر گلشن بختش فتاد

گشت پیاده چو گل از پشت باد

روی چو گل بود به پشت زمین

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۰ - ردالعجز علی الصدر

 

عود قماری که همی داد دود

غالیه می‌ساخت گل از دود عود

تا که به عزلت نشانند خیز

پیشتر از مرگ به عزلت گریز

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۱ - ترصیع

 

باده نوشین به صفا خواست کرد

وعدهٔ دوشین به وفا راست کرد

نور هدایت به چراغم رسان

بوی عنایت به دماغم رسان

غمزدگان را به طرف دلگشای

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۲ - ذوقا فیتین

 

تن ز غنیمت به هزیمت سپرد

بردن جان را به غنیمت شمرد

چرخ ز بیداد عنان تافته

مملکت از ظلم امان یافته

چنگ نوا زن به هوا سر کشید

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۳ - تنسیق الصفات

 

باد! همه وقت، به شادی و ناز

باده کش و خصم کش و بزم ساز

لشکر مشرق «زاودهٔ» تا به بنگ

چیره دل و خیره کش و تیز چنگ

چند هزارش ز سواران کار

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۴ - حکمت و اخلاق

 

چون هنر مرغ فراوان شود

مرغ ز بر دست سلیمان شود

وای بر آن آدمی بی خبر

کوکم از آن مرغ بود در هنر

دجله چو آمیخته گردد به نیل

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۵ - بمن فی العشق مات و حی فیه

 

سر نامه به نام آن خداوند

که دلها را به خوبان داد پیوند

ز عشق آراست لوح آب و گل را

بدان جان، زندگی بخشید دل را

ز زلف و رخ، بتان را روز و شب داد

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۶ - نیازمندی در حضرت بی نیازی که دماغ مختل بندگان را از گلشن یحبهم و یحبونه بوی بخشیده

 

خداوندا چو جان دادی دلم بخش

دل عاشق، نه جان عاقلم بخش

درونی ده که بیرون نبود از درد

به بیرون و درون نبود ز تو فرد

چنان دارم که تا پاینده باشم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۷ - نعت کامل جمالی که سر ناخنی از حسنش یک بدر را دو هلال گردانید، صلی الله علیه و آله و سلم

 

محمد کایت نورست رویش

سواد روشن و اللیل، مویش

گرامی نازنین حضرت پاک

کزو نازند هم انجم هم افلاک

چو نور پاکش اول مشعل افروخت

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۸ - صفت معراج صاحبدلی، که از دو نون قاب قوسین، یک دائره میم محبت بنگاشت

 

شبی همچون سواد چشم پاکان

نهفته رو، ز چشم خوابناکان

ز نور او کینه پرتوی بدر

ز قدر او نموداری شب قدر

فلک مه را بسی دندانه کرده

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۹ - مدح شیخی در آئینهٔ صفا مثالی است از ذات محمد مصطفی با لعین نه بلعکس

 

پس از دیباچهٔ نعت رسالت

ز ذکر پیر به باشد مقالت

نظام الدین حق فرخنده نامی

که دین حق گرفت از وی نظامی

خطابش راست دو نقطه فرو خوان

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۰ - ستایش خلیفهٔ شائیسته علاء الدین محمد ثبته الله تعالی علی دین محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم

 

علای دیدن و دنیا، شاه والا

به قدرت نائب ایزد تعالی

محمد شه که صد چون کسری و جم

ز میم نام او پوشیده خاتم

چو جنبد لشکرش بر سطح هامون

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۱ - عرض صحیفهٔ طولانی نصیحت، پیش ضمیر ملهم سلطان، که نسخه‌ایست صحیح از لوح محفوظ حفظ الله تعالی عن التلویح السو

 

گرفتن سهل باشد، این جهان را

کلید آن جهان، باید شهان را

مکن بس بر همین کز تیغ و از رای

همه دنیا گرفتی، شسته بر جای

به همت آسمان را قلعه کن باز

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۲ - سرگذشت

 

شه آن را دان که گفت از جان آزاد

به ترک بخل و خشم لهو و بیداد

شهی کش چارترکش در کله نیست

بباید ترک او گفتن که شه نیست

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۳ - در سبب نظم این جواهر که زمرد وصف خضر خان واسطهٔ عقد اوست

 

مبارک بامدادی کاختر روز

شد از نور مبارک گیتی افروز

رسید اقبال پیشانی گشاده

کله بالای پیشانی نهاده

دلم را گفت کاحسنت ای جوان بخت

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۴ - قلم زدن نخست در شرح تیغ زدن جمهور سلاطین ماضیهٔ دهلی

 

خوشا هندوستان و رونق دین

شریعت را کمال عز و تمکین

بدین عزت شده اسلام منصور

بدان خواری سران کفر مقهور

بذمه گر نبودی رخصت شرع

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۱۰
sunny dark_mode