گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۸

 

ای طبیب دل ریش از سر بیمار مرو

خسته مگذار مرا وز سر تیمار مرو

بجفا بر سر یاران وفادار میا

بوفا از پی خصمان جفاکار مرو

چند گوئی که روم روزی و ترک تو کنم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۹

 

بساز چاره ی این دردمند بیچاره

که دارد از غم هجرت دلی بصد پاره

چگونه تاب تجلّی عشقت آرد دل

چو تاب مهر تحمّل نمی کند خاره

دلم چو خیل خیال تو در رسد با خون

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۰

 

ای ملک دلم خراب کرده

در کشتن من شتاب کرده

پیش لب لعلت آب حیوان

خود را ز خجالت آب کرده

رخساره ی لاله و سمن را

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۱

 

زهی ربوده خیال تو خوابم از دیده

گشوده آتش مهر تو آبم از دیده

فروغ روی تو تا دیده ام ز زیر نقاب

نمی رود همه شب آفتابم از دیده

چو رنگ و بوی گل و سنبل تو کردم یاد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲

 

ای روانم بلب لعل تو آورده پناه

دلم از مهر تو آتش زده در خرمن ماه

از سر کوی تو هرگه که کنم عزم رحیل

خون چشمم بدود گرم و بگیرد سر راه

چون قلم قصّه ی سودای تو آرد بزبان

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳

 

ای خوشه چین سنبل پرچینت سنبله

وی بر قمر ز عنبر تر بسته سلسله

وی تیر چشم مست تو پیوسته در کمان

وی آفتاب روی تو طالع ز سنبله

بازار لاله بشکن و مقدار گل ببر

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۴

 

قدحی ده، ای بر آتش تتقی ز آب بسته

که بآفتاب ماند ز قمر نقاب بسته

نظری کن ای زرویت دل نسترن گشاده

گذری کن ای ز بویت دم مشک ناب بسته

قمرت بخاک هندو خطی از حبش گرفته

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۵

 

برآمد ما هم از میدان سواره

ز عنبر طوق و از زر کرده یاره

گرفته از میان ما کناری

ولی ما غرقه ی خون بر کناره

شود در گردن جانم سلاسل

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶

 

ای از گل رخسار تو خون در دل لاله

بر لاله ز مشک سیه افکنده کلاله

باز آی که چشم و رخت ای ماه غزل گوی

این عین غزال آمد و آن رشک غزاله

از خاک درت بر نتوان گشت که کردند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۷

 

این چه بویست ای صبا از مرغزار آورده ئی

مرحبا کارام جان مرغ زار آورده ئی

بهر جان بیقرار آدم خاکی نهاد

نکهتی از روضه ی دارالقرار آورده ئی

وقت خوش بادت که وقت دوستان خوش کرده ئی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۸

 

از مشک سوده دام بر آتش نهاده ئی

یا جعد مشک فام بر آتش نهاده ئی

زلفت بر آب شست فکندست یا ز زلف

بر طرف دانه دام بر آتش نهاده ئی

بازم بطرّه از چه دلاویز می کنی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۹

 

من کیم زاری نزار افتاده ئی

پر غمی بیغمگسار افتاده ئی

دردمندی رنج ضایع کرده ئی

مستمندی سوگوار افتاده ئی

مبتلائی در بلا فرسوده ئی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۰

 

گِرد ماه از مشک چنبر کرده ئی

ماه را از مشک زیور کرده ئی

شام شبگون قمر فرسای را

سایبان مهر انور کرده ئی

در شبستان عبیر افشان زلف

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۱

 

گرفتمت که بگیرم عنان مرکب تازی

کجا روم که فرس بر من شکسته نتازی

تو شاهبازی و دانم که تیهوان نتوانند

که در نشیمن عنقا کنند دعوی بازی

شبان تیره بسی برده ام بآخر و روزی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۲

 

اگر تو عشق نبازی بعمر خویش چه نازی

که کار زنده دلان عشق بازی است نه بازی

مرا بجور رقیبان مران ز کوی حبیبان

درون کعبه چه باک از مخالفان حجازی

میان حلقه ی رندان مگو ز توبه و تقوی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۳

 

دلا تا طلعت سلمی نیابی

بدینی روضه ی عقبی نیابی

ز هستی رونق مستی نبینی

ز توبه لذت تقوی نیابی

درین بتخانه تا صورت پرستی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۴

 

ای سر زلف ترا پیشه سمن فرسائی

وی لب لعل تر ای عادت روح افزائی

رقم از غالیه بر صفحه ی دیباچه زنی

مشک تاتار چرا بر گل سوری سائی

لعل در پوش گهرپاش ترا لؤلؤی تر

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۵

 

چون نئی سرگشتهٔ چوگان چو گوی

رو بترک گوی سرگردان بگوی

گوی چون با زخم چوگانش سریست

بوک چوگان سر فرود آرد بگوی

تشنگان را بر کنار جو ببین

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۶

 

شبست و خلوت و مهتاب و ساغر ای بت ساقی

بریز خون صراحی بیار باده ی باقی

خوشا بوقت سحر بر سماع بلبل شب خیز

شراب راوقی از دست لعبتان رواقی

تو خضر وقتی و شب ظلمتست در قدح آویز

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۷

 

گر آن مه در نظر بودی چه بودی؟

ورش بر ما گذر بودی چه بودی؟

مرا کز بیخودی از خود خبر نیست

گر او را این خبر بودی چه بودی؟

اگر چون آن پری پیکر در آفاق

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۳۰
۳۱
۳۲
۳۳
۳۴
۹۲