خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۰ - بر تخت نشستن ضحاک در ایران زمین
یکی مرد بود اندر آن روزگار
ز دشت سواران نیزه گذار
گرانمایه هم شاه و هم نیکمرد
ز ترس جهاندار با باد و سرد
همان گاودوشان به فرمانبری
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۹۹ - آمدن زشت نام دیو و گرفتن قلوش را
درآمد یکی دیو نر زشت نام
در آن روی دریا به ضرب تمام
همان دم کمرگاه قلوش گرفت
برآورد بر دست دیو از شگفت
چو تندر خروشید بر دیوها
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱۶ - ایضاً
زغن شکلی که در فصل بهاران
صفیر از بلبل خوشگو بدزدد
اگر ره یابد اندر باغ رضوان
درخت طوبی از مینو بدزدد
وگر بر زلف خوبان دست یابد
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱۷ - وله
عزیزی کو مرا خواری نمودی
چو در مسجد مسلمان با مجوسی
ز دنیا رفت و عین مصلحت بود
چرا کز ماکیان ناید خروسی
کنون بر کهربا تا چند بارم
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۵
اگر دو چشم تو مست مدام خواهد بود
خروش و مستی ما بر دوام خواهد بود
ز جام باده ی عشقت خمار ممکن نیست
که شرب اهل مودّت مدام خواهد بود
گمان برند کسانی که خام طبعانند
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹
بیار باده که شب ظلمتست و شاهد نور
شراب کوثر و مجلس بهشت و ساقی حور
کمین خادمه ی بزمگاه ماست نشاط
کهینه خادم خلوتسرای ماست سرور
معطّرست دماغ معاشران ز بخار
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵
ای ماه تو مهر انور دل
وی مهر تو شمع خاور دل
یاقوت تو روح پرور جان
ریحان تو سایه گستر دل
لعل لب و زلف تابدارت
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » مستزاد » شمارهٔ ۱
تو مپندار که بر طرف چمن
چون رخ و قامتت ای سیمین تن
گل و شمشادی هست
در دهان تو نگنجد سخنی
گرچه شیرین دهنت گاه سخن
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۳ - فاجابة بهذه القطعه
فروغ اختر دین محمد
سپهر فضل شمس نخجوانی
توئی مسّاح صحرای معالی
توئی ملاّح دریای معانی
ترا مخدوم خود دانی که دانم
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶
ای دل نگفتمت ز زلفش عنان بتاب
کاهنگ چین خطا بود از بهر مشک ناب
ای دل نگفتمت ز لعلش مجوی کام
هر چند کام مست نباشد مگر شراب
ای دل نگفتمت که به چشمش نظر مکن
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷
آفتابست یا ستاره ی بام
که پدید آمد از کناره ی بام
ماه در عقرب و قصب بر ماه
شام بر نیمروز و چین در شام
نام خالش مبر که وحشی را
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۱
زبان خامه نتواند حدیث دل بیان کردن
که وصف آتش سوزان بنی مشکل توان کردن
در آن حضرت که باد صبح گردش در نمی یابد
دمادم قاصدی باید ز خون دل روان کردن
شبان تیره از مهرش نبینم در مه و پروین
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۶
طلع الصبح من وراء حجاب
عجلو بالرحیل یا اصحاب
کوس رحلت زدند و منتظران
بر سر راه می کنند شتاب
وقت کوچست و کرده مهجوران
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۹
زلال مشربم از لفظ آبدار خودست
نثار گوهرم از کلک دُر نثار خودست
من ارچه بنده ی شاهم امیر خوشتنم
که هر که فرض کنی شاه و شهریار خودست
اگر حدیث ملوک از زبان تیغ بود
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۴۷
هیچکس نیست که منظور مرا ناظر نیست
گرچه بر منظرش ادراک نظر قادر نیست
ایکه از ذکر به مذکور نمیپردازی
حاصل از ذکر زبان چیست چو دل ذاکر نیست
نسبت ما مکن ای زاهد نادان به فجور
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۴۰
هر کس که برگرفت دل از جان چنانک من
گو سر بباز در ره جانان چنانک من
لؤلؤ چو نام لعل گهر بار او شنید
لالای او شد از بن دندان چنانک من
کو صادقی که صبح وصالش چو دست داد
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۶۱
پری رخا منه از دست یکزمان شیشه
قرابه پر کن و در گردش آر آن شیشه
کنونکه پرده سرا زهره است و ساقی ماه
شراب چشمه خورشید و آسمان شیشه
خوشا میان گلستان و جام می برکف
[...]