ای گروه مردمان از مرد و زن

می بترسید از خدای خویشتن

زآنکه جنبانیدن محشر ز بیم

مر زمین را باشد آن شیئی عظیم

ارض تن در حشر صغری یکدله

[...]

أیّهَا النَّاس ار ز بعث اندر شکید

بی تعقل ز اصل خود در مُدرکید

ما شما را آفریدیم از تراب

پس ز نطفه یعنی از یک قطره آب

زآن پس از مقدار خون بسته ای

[...]

اندر آن حالی که پیچیده بود

گردن از کبرش نه بر وجه خِرد

تا نماید گمره از راه خدای

مردمان را هم ز عقل و دین جدای

خواری دنیاست او را بی حساب

[...]

حق درآرد مؤمنان را در جنان

وآنکه کرده کار نیکو در جهان

بوستانها که مر آنها را ز زیر

میرود جوهای آب اندر مسیر

می کند آن را که می خواهد خدا

[...]

این دو فرقه یکدگر را دشمنند

که جدل در کردگار خود کنند

در ره دین ز اختیار و اضطرار

می کنند ایشان به سختی کارزار

پس کسانی که به حق کافر شدند

[...]

عشق گوید کار عاشق شد تمام

وقت معشوق است و لطفش در مقام

از صفی بشنو که نک میدان اوست

عشق آمد نوبت جولان اوست

من کجا دردش به درمانها دهم

[...]

آن کسان که بر خدا کافر شدند

از ره حق مردمان را ره زدند

باز می دارندشان هم در کلام

از طواف مسجد و بیت الحرام

مسجدی کز بهر مردم ساختیم

[...]

پس گذارند آن مناسک را تمام

پیش از این گفتیم شرحش در مقام

هم وفاء بر نذرهای خود کنند

هم طواف خانه در هر حد کنند

خانۀ آزاد از طوفان و غرق

[...]

بهر هر امّت بگرداندیدیم ما

مر محل طاعتی اندر رجا

تا نمایند اندر آنجا یاد حق

ذبح قربانی نمایند از نسق

یاد نام حق کنند از آنچه بود

[...]

داد رخصت آن کسان را کردگار

که به دل دارند میل کارزار

زآنکه اِستم دیده گشتند آن کسان

پس خدا قادر بود بر نصرشان

آن کسانی کز دیار و دار خویش

[...]

سیر آیا پس نکردند از وجوب

در زمین پس بوده باشدشان قلوب

که به آن یابند مانا چیزها

یا که بدهند از خرد تمییزها

یا که گوشی که به آنها بشنوند

[...]

نی فرستادیم ما پیش از تو هیچ

خود رسولی یا نبی ای در بسیج

جز که چون کرد او تلاوت درفکند

دیو خود را در کلامش ناپسند

حق تعالی پس نماید باطل آن

[...]

وعده گیرد گر ز عاشق دلبرش

چونکه او وارد شود در محضرش

چشمش افتد بر جمال یار خویش

بین چه خواهد دیگر از دلدار خویش

خاصه گر دلدار او ذی مکنت است

[...]

زآن درآرد گفت درآوردنی

راضی و خوش در بهشت و مسکنی

حق بود دانا به حال و بردبار

مرحبا آن لطف و آن احسان و کار

این است امر حق عقوبت هر کند

[...]

اوست آن کس که شما را زنده کرد

هم بمیراند و بر این زیبنده کرد

زنده پس سازد شما را رب ناس

آدمی باشد همانا ناسپاس

با وجود آن همه لطف و خوشی

[...]

ایها الناس این مثل ها شد زده

در پرستش مر بتان را نیک و بِه

بشنوید آن را مر آنان را شما

که همی خوانید از غیر خدا

نافرینند آن به هرگز یک ذباب

[...]