گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۰

 

یک بوسه زلعل لب دلجوی تو خواهم

بوس دگر از نرگس جادوی تو خواهم

نی نی که بود راتبه من بشب و روز

صد بوسه که از زلف تو و روی تو خواهم

کارم عجب افتاده که در عشق تو ای شوخ

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱

 

ما راز نهانیم که در قلب جهانیم

در قلب جهانیم که ما راز نهانیم

ما سر سویدای جهانیم که راز است

راز است که ما سر سویدی جهانیم

ما بخت جوانیم که در صحبت پیریم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۲

 

از قول دوست ما بیکی مرحبا خوشیم

با یک رسالت از دم باد صبا خوشیم

در بارگاه دوست اگر نیست راه ما

در کلبه فقر و سرای گدا خوشیم

گر بگسلند خلق همه دوستی زما

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۳

 

چون شود سردی فزون کار می و ساغر کنم

چون فزونتر گشت، می در ساغر افزونتر کنم

فصل دی چون با حریفان شورش از سرما کند

من بجام و ساغر می شورش دیگر کنم

چون همه صحن چمن در زیر برف آمد نهان

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴

 

بتی شیرین لب اما ترشروی و تند خو دارم

نگاری بدقمار و تلخگوی و جنگجو دارم

همه اسب جفا تا زد، همه نرد دغل بازد

بخوی زشت مینازد که من روی نکو دارم

ز جورش با رخی شادان دلی دارم زغم پژمان

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵

 

باده پیش آر که ما گوش بغوغا ندهیم

نقد امروز باندیشه فردا ندهیم

ما نداریم بجز یکدم و این یکدم را

گر دهی ملک ثری تا بثریا، ندهیم

در نثار قدم باده کشان خاک کنیم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۶

 

با سبوی میفروشان دست بیعت داده ایم

مست و بیخود در خرابات مغان افتاده ایم

چون سبو از خود تهی گشتیم و حالی مدتی است

سر بپای خم ز روی بیخودی بنهاده ایم

در پناه خم بجنگ شیخ سنگر بسته ایم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷

 

ما قدح جز زکف شاهد صادق نزنیم

باده در بزم حریفان منافق نزنیم

جوهر صدق و وفاق است می ناب، سزاست

که بجز در نظر یار موافق نزنیم

نز پی شهوت نفسانی و تغییر حواس

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۸

 

گر میخری شکسته تو خود ما شکسته ایم

ور خسته میپذیری ما سخت خسته ایم

لطف تو میگشاید اگر کار بسته را

ما پای خود بدست خود ایدوست بسته ایم

ای خضر رهنما نظری کن بما که ما

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۹

 

من بجز کار می و ساقی و ساغر نکنم

در همه عمر جز این مشغله دیگر نکنم

زاهد ار نسیه فردا دهم وعده، بگو

نقد امروز بدان نسیه برابر نکنم

تا بود نغمه مرغ سحر و بانگ رباب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰

 

بار دیگر یارجویان بر در دیار آمدیم

با دو صد خواری بدین فرخنده در بار آمدیم

از کمال شرمساری با دو صد عجز و نیاز

با امید عفو و با تقصیر بسیار آمدیم

از مذلت حلقه آسا سر نهاده در برش

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱

 

ما بدین درگه بامید گدائی آمدیم

بنده آسا، رو بدرگاه خدائی آمدیم

خسته دل، بربسته پا، بشکسته دست، آشفته جان

سوی این در با همه بی دست و پائی آمدیم

پادشاهان جبهه میسایند بر این خاک راه

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۲

 

بیا که روی سوی کوی میفروش کنیم

بکوی میکده مانند خم، خروش کنیم

برای محکم و بخت جوان و عزم درست

ز دست پیر مغان جام باده نوش کنیم

هر آنچه حضرت پیر مغان بفرماید

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳

 

بیا یکدم بگرد دل بر آئیم

دری پیدا کنیم از در درآئیم

تو ای فرخنده پی خضر ار بما راه

نمائی، ما نه با پا، با سر آئیم

چو ما باید در آئیم، ار تو این در

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴

 

از باده دوش سخت مخمورم

از درد خمار سخت رنجورم

از باده شدم خراب سخت ای ترک

هم باده کند دو باره معمورم

من مرده ام و توئی سرافیلم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵

 

دیشب بیاد چشم تو بیدار بوده ایم

مست از خیال ساغر سرشار بوده ایم

یک عمر صرف مدرسه کردیم و خانقاه

یک عمر نیز بر در خمار بوده ایم

شب در پناه خم بخرابات و صبحدم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶

 

ز آبادی به ویرانی رسیدیم

ز دانایی به نادانی رسیدیم

به کوی نیستی از راه هستی

به درویشی ز سلطانی رسیدیم

اگر یاران به دشواری رسیدند

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۷

 

بر آن سرم که بکوی مغان سرای کنم

دو سال کامل خدمت بمغ خدای کنم

بمن سپار دل خویش را که در چل روز

منش بمیکده، جام جهان نمای کنم

ز چشم ساقی و از روی باده دارم شرم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸

 

بر در میخانه امشب بزم نو آئین کنم

خاک ره بر هر دو چشم شیخ کوته بین کنم

محتسب بشکست اگر جام سفالین مرا

ساغر می را برغم چشم او زرین کنم

ناصح از مستی زمن گر توبه میخواهد، بچشم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹

 

روزی فتد آخر که من این دام ببرم

زین ننگ برون آیم و این نام بدرم

از صحن سرا پرم ناگه بلب بام

وز بام بناگاه سوی چرخ بپرم

شهری همه روباه و همه ماده بجز منک

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۸
sunny dark_mode