گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۲

 

در این خرمن گدائی خوشه چینم

گدایان دگر دائم بکینم

فزون رفت از شب و روزم چهل سال

که پا بند اندر این شک و یقینم

بدین درگه ز پستی وز بلندی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۳

 

دوش دو بهره نرفته ز شبم

از در آمد بت یاقوت لبم

گفتمش کیست بگو، گفت زحق

بتو من مرحمت بی سببم

گفتمش نادره یا بوالعجبی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۴

 

ما بیخودان مست که رند و قلندریم

در آب ماهییم و در آتش سمندریم

خسرو مکانتیم و بظاهر نیازمند

درویش صورتیم و بمعنی توانگریم

مفروش خواجه کبرو تعنت بما که ما

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۵ - درباره منزل خود در رود کنگ

 

در رود کنگ دره تنگی گرفته‌ایم

بر طرف کوه، غار پلنگی گرفته‌ایم

در هم کشیده روی ز سنگین‌دلان شهر

کنج دهی و گوشه سنگی گرفته‌ایم

رخشنده گوهریم که اندر درون سنگ

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶

 

ای خواجه با تو من سخنی مختصر کنم

وز سر کار خویش دلت را خبر کنم

با دشمنان من چو تو پیوند میکنی

من نیز دوستی تو از دل بدر کنم

بازیچه میکنی سخنان مرا گمان

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷

 

گر تو می در خواب خوردی، ما به بیداری زنیم

در سر بازارها با ترک بازاری زنیم

غمزه مستانه اش ما را کند رسوای شهر

گر بدور چشم ساقی لاف هشیاری زنیم

خانه بلغار است و مشکو تبت آنساعت که ما

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

زر چه باشد که نثار کف پای تو کنم

که سر آن قدر ندارد که فدای تو کنم

سروزر، یا دل و جان، هر چه بگنجینه مراست

بوفای تو نیرزد که بهای تو کنم

بس عزیز است و گرانمایه مرا عمر عزیز

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۹

 

بتقریبی ز ما گاهی ببر نام

اگر خواهی دعا گو خواه دشنام

ز ما لب تشنگان یادی کن آخر

نهی مستانه چون لب بر لب جام

مکن این تلخکامی ها فراموش

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۰

 

یک بوسه زلعل لب دلجوی تو خواهم

بوس دگر از نرگس جادوی تو خواهم

نی نی که بود راتبه من بشب و روز

صد بوسه که از زلف تو و روی تو خواهم

کارم عجب افتاده که در عشق تو ای شوخ

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱

 

ما راز نهانیم که در قلب جهانیم

در قلب جهانیم که ما راز نهانیم

ما سر سویدای جهانیم که راز است

راز است که ما سر سویدی جهانیم

ما بخت جوانیم که در صحبت پیریم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۲

 

از قول دوست ما بیکی مرحبا خوشیم

با یک رسالت از دم باد صبا خوشیم

در بارگاه دوست اگر نیست راه ما

در کلبه فقر و سرای گدا خوشیم

گر بگسلند خلق همه دوستی زما

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۳

 

چون شود سردی فزون کار می و ساغر کنم

چون فزونتر گشت، می در ساغر افزونتر کنم

فصل دی چون با حریفان شورش از سرما کند

من بجام و ساغر می شورش دیگر کنم

چون همه صحن چمن در زیر برف آمد نهان

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴

 

بتی شیرین لب اما ترشروی و تند خو دارم

نگاری بدقمار و تلخگوی و جنگجو دارم

همه اسب جفا تا زد، همه نرد دغل بازد

بخوی زشت مینازد که من روی نکو دارم

ز جورش با رخی شادان دلی دارم زغم پژمان

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵

 

باده پیش آر که ما گوش بغوغا ندهیم

نقد امروز باندیشه فردا ندهیم

ما نداریم بجز یکدم و این یکدم را

گر دهی ملک ثری تا بثریا، ندهیم

در نثار قدم باده کشان خاک کنیم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۶

 

با سبوی میفروشان دست بیعت داده ایم

مست و بیخود در خرابات مغان افتاده ایم

چون سبو از خود تهی گشتیم و حالی مدتی است

سر بپای خم ز روی بیخودی بنهاده ایم

در پناه خم بجنگ شیخ سنگر بسته ایم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷

 

ما قدح جز زکف شاهد صادق نزنیم

باده در بزم حریفان منافق نزنیم

جوهر صدق و وفاق است می ناب، سزاست

که بجز در نظر یار موافق نزنیم

نز پی شهوت نفسانی و تغییر حواس

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۸

 

گر میخری شکسته تو خود ما شکسته ایم

ور خسته میپذیری ما سخت خسته ایم

لطف تو میگشاید اگر کار بسته را

ما پای خود بدست خود ایدوست بسته ایم

ای خضر رهنما نظری کن بما که ما

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۹

 

من بجز کار می و ساقی و ساغر نکنم

در همه عمر جز این مشغله دیگر نکنم

زاهد ار نسیه فردا دهم وعده، بگو

نقد امروز بدان نسیه برابر نکنم

تا بود نغمه مرغ سحر و بانگ رباب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰

 

بار دیگر یارجویان بر در دیار آمدیم

با دو صد خواری بدین فرخنده در بار آمدیم

از کمال شرمساری با دو صد عجز و نیاز

با امید عفو و با تقصیر بسیار آمدیم

از مذلت حلقه آسا سر نهاده در برش

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱

 

ما بدین درگه بامید گدائی آمدیم

بنده آسا، رو بدرگاه خدائی آمدیم

خسته دل، بربسته پا، بشکسته دست، آشفته جان

سوی این در با همه بی دست و پائی آمدیم

پادشاهان جبهه میسایند بر این خاک راه

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۲۳
sunny dark_mode