گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱

 

تا زآینه زنگ را کسی نزداید

ممکن نبود که قابل نفس آید

نفس آینهٔ عقل تو شد پاکش دار

کز پاکی تو تو را به تو بنُماید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۲

 

آن باش که دلها به تو مایل گردد

تا هرچ بداست از تو زایل گردد

اوصاف ذمیمه را زخود بیرون کن

تا روح تو در جسم تو کامل گردد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۳

 

مرد آن نبود که ظاهر آرای بود

تا در دل و جان مردمش جای بود

مردانه درآی و باطن آرایی کن

کآن زن باشد که ظاهر آرای بود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۴

 

تا با خودم از عشق خبر نیست مرا

جز بر در دل هیچ گذر نیست مرا

چون من به میان نیم تُوی حاصل من

جز من به تو مانعی دگر نیست مرا

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۵

 

سبحان الله که چه زیانم خود را

بر باد هوا همی نشانم خود را

نیکان خود را هنوز بد دانستند

من نیک بدم و نیک دانم خود را

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۶

 

زآن باده که در مجلس آن شاه دهند

بی زحمت ساقی به سحرگاه دهند

خواهی که کمال معرفت دریابی

از خود به درآ تا به خودت راه دهند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۷

 

تا ظن نبری که خوی دد نیست مرا

یا آلت جنگ یک دو صد نیست مرا

بد زآن نکنم که بد کنم بد باشد

واین عادت بد که نیست بد نیست مرا

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۸

 

یا در راه او به جان طلب معنی را

یا کم بکن از سر زبان دعوی را

خراز پی آن است که بار تو کشد

تا چاکر خر کنی چرا عیسی را

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۹

 

می باید ساختن گرت برگ صفاست

با نیک و بد و خرد و بزرگ و کژ و راست

با آتش و آب و باد باید بودن

واندر حرکت چو گرد باید برخاست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۰

 

بگذار بدی که در من از وی صد نیست

چد بد که مرا امید نیکی خود نیست

افسوس که خلق را امید نیک است

اندر من و سرمایهٔ من جز بد نیست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۱

 

گر بر دل تو زعشق او خاکی نیست

خاکی و کم از تو در جهان ناکی نیست

دلمرده مشو که تا ابد زنده شوی

گر زنده شوی ز مردنت باکی نیست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۲

 

چون می دانی که بودنیها بوده است

این پرده دریدن کسان بیهوده است

فی الجمله هر آن کسی که او پاک تر است

چون در نگری به چیزکی آلوده است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۳

 

در حرف وجود جز خرد را مپسند

تا هست حریف نیک بد را مپسند

خواهی که جهانیان تو را بپسندند

می باش پسندیده و خود را مپسند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۴

 

آنها که مرا بنیک می پندارند

تخم سره را به جای بد می کارند

گر پرده ز روی کار من بردارند

در هیچ خرابه ای مرا نگذارند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۵

 

حاشا که ره عشق قیاسی باشد

یا عاشق او ناشِئ ناسی باشد

گفتی که به ترک خود بگفتم آری

اول باید که خود شناسی باشد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۶

 

دین داری را ز بت پرستی بشناس

هشیاری را اگر نه مستی بشناس

دانم که مرا نمی شناسی به یقین

باری خود را چنانک هستی بشناس

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۷

 

فارغ منشین ز راه و اندر ره باش

غافل زتو نیست کردگار آگه باش

آن باش که هستی و جز آنگه باشی (؟)

لیکن تو بدان که چیستی آنگه باش

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۸

 

دی جرعه خور دُردکشان من بودم

در مجلسشان بدین نشان من بودم

گفتم که ببینم همه نیک و بدشان

چون نیک بدیدم بدشان من بودم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۹

 

چون یک نفس از وجود خود برگذرم

خود را به دمی هزار منزل بُبَرم

پس باز به یک نظر که با خود نگرم

یک ساعته راه را به سالی سپَرم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۲۰

 

ای نیک نمای بد مسلمان که منم

وای کالبد فساد را جان که منم

هر جا که حدیث بد رود در عالم

آن من باشم تو نیز می دان که منم

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۲
۳
۷