گنجور

وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴ - در ستایش شاه غیاث الدین محمد میرمیران

 

عقل و دولت ساعت سعدی نمودند اختیار

ساعت سعدی هزارش سعد اکبر پیشکار

ساعتی کان ساعت از خوبی گلستان ارم

در نخستین گام گردد باغ فردوست دچار

ساعتی کان ساعت ار آبی رود همراه ابر

[...]

۵۸ بیت
وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۸ - حکایت

 

بود سفیهی به سفاهت علم

ساخته محکم به جهالت قدم

داشت یکی لاشه خر پشت ریش

بر تن او زخم ز اندازه بیش

بوی بد زخم تن آن حمار

[...]

۵۸ بیت
وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۰ - در بیان چگونگی عشق و آغاز کندن بیستون به نیروی محبت

 

خوشا بی‌صبری عشق درون سوز

همه درد از درون و از برون سوز

چو عشق آتش فروزد در نهادی

به خاصیت بر او آب است بادی

در آن هنگام کاستیلای عشق است

[...]

۵۸ بیت
وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۱ - در افزونی محبت فرهاد و شور عشق او در فراق شیرین

 

عجب دردیست خو با کام کردن

به نا گه زهر غم در جام کردن

به سر بردن به شادی روزگاران

به ناگه دور افتادن ز یاران

عجب کاریست بعد از شهریاری

[...]

۵۸ بیت
وحشی بافقی
 
لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود