بگیر ای دوست ما را دست امّید
پس آنگه بندگی بین تا، به جاوید
رهایی ده مرا از قید هستی
از این مستیّ و از این بُت پرستی
دلم گردیده دیر بت پرستان
دد و دیو اندر او خوابیده مستان
فکن از طاق این دیر، آن بتان را
که تا بی پرده بینی جانِ جان را
دلم از این خودی تنگ است تنگ است
بسی از خود مرا ننگ است ننگ است
برون کن این خودی خود اندرون آی
اگر جا تنگ شد آنگه برون آی
قدم بگذار یکبار اندر این دیر
که تا باقی نماند اندر او غیر
به حقّ راستان و حقّ پاکان
مرا، زین بت پرستی کن مسلمان
بَدل بنمای کفرم را به اسلام
که دلتنگم بسی از ننگ و از نام
که تا در بند ننگ و نام هستم
نه دین دارم نه در اسلام هستم
بَدَم از بد، به غیر از بد نیاید
تو نیکم کن که نیک از نیک زاید
بَد ما را بدل می کن به خوبی
به غفّاری و ستّارالعیوبی
اگر یکبار گویی بنده ی من
رود تا قاب قوسین خنده ی من
«وفایی» را به خود مگذار مگذار
که هستم از خودی بیزار بیزار
به فضل خویشتن بر گیر دستم
مخواه از دست خود بر خود شکستم
بود رسم ار، کسی خر، می فروشد
ز چشم مشتری عیبش بپوشد
به وقت بیع تا محکم کند کار
شروط عیب هم بر، وی کند بار
ندانم من چسازم با، خر خویش
که باشد عیب هایش بیش از بیش
خصوصاً مشتری که عیب دانست
دگر عیبی کجا از وی نهانست
چو ممکن نیست عیبش را بپوشم
به تو با کلّ عیبش می فروشم
بگیر از ما، خرِ ما را به خوبی
از آن راهی که ستّارالعیوبی
دلم تنگ است تنگ از دست این خر
به جز این کور زشت لنگ لاغر
اگر خر کار کن یا بار، بر نیست
ترا، هم کار و باری در نظر نیست
نمی خواهی کز این سودا، بری سود
بود نفع خرت منظور و مقصود
ترا مقصود از این سودا، نه سود است
که بنیاد کرم بر فضل و جود است
اگر خر نیست قابل بهر قربان
ترا تبدیل او سهل است و آسان
تو خود تبدیل اعیان می نمایی
تو می سازی عصا را، اژدهایی
تو خون را آب سازی آب را خون
بود حکمت برون از چند و از چون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به خداوند متوسل میشود و از او میخواهد که او را از قید و بندهای دنیوی و رنجهای ناشی از بتپرستی رها کند. او ابراز میکند که دلش از خودخواهی و مشکلات روحی خسته است و از خدا میخواهد که او را به حقیقت معنوی و ایمان واقعی رهنمون کند. شاعر تمایل دارد که از حالت ناپسند خود خارج شود و به حالت خوب و نیکو برگردد. او با تواضع درخواست میکند که عیوبش پنهان نشود و به جای آن، از خداوند بخواهد که او را به خوبیهای لازم برساند و از بند خودخواهی و ننگ اجتماعی رها کند. در پایان، شاعر بر نقش خدا در تبدیل حالات و موجودات تأکید میکند که حتی میتواند عیبها را به خوبی تبدیل کند.
هوش مصنوعی: ای دوست، دست ما را به امید بگیر و سپس ببین چگونه بندگی میکنیم تا همیشه باقی بمانیم.
هوش مصنوعی: از من خواسته شده که از بند وجود و زندگی رهایی یابم. از این حالت گیجی و نشئه و همچنین از پرستش چیزهای بیمعنا آزاد شوم.
هوش مصنوعی: دل من از بت پرستان و ناجوانمردان پر شده و در این حال، مانند خوابآوران مست شدهام.
هوش مصنوعی: از طاق این معبد مجسمههای بت را دور کن، تا بتوانی جانِ اصلی را بدون پوشش ببینی.
هوش مصنوعی: دل من از این خودِ خویش به شدت ناراحت و پریشان است و از این که به خودم افتخار نمیکنم، خیلی شرمندهام.
هوش مصنوعی: خودت را از درون بیرون کن و به درون بیا، اگر جا کم بود، آن وقت بیرون برو.
هوش مصنوعی: یک بار به این مکان مقدس قدم بگذار که دیگر هیچ کس و هیچ چیز در آن باقی نماند.
هوش مصنوعی: به خاطر راستگویی و پاکی کسانی که به حق ایمان دارند، از این بتپرستی جدا شو و به اسلام روی بیاور.
هوش مصنوعی: دل من از شرم و ننگ کفر به تنگ آمده است، پس بگذار تا کفرم را به اسلام تبدیل کنی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در بند ذلت و خواری هستم، نه به دین پایبندم و نه در اسلام جایی دارم.
هوش مصنوعی: اگر من از چیزهای بد صحبت میکنم، جز بدی چیزی از من صادر نمیشود. تو باید من را خوب کنی، زیرا از نیکی، نیکو به وجود میآید.
هوش مصنوعی: ما را با بدیهایمان به خوبی و عیبپوشی تبدیل میکند.
هوش مصنوعی: اگر یک بار بگویی که بنده من برو، به اندازهای به تو نزدیک میشوم که نمیتوانی تصور کنی چقدر به من نزدیک هستی.
هوش مصنوعی: وفا را به خودت نچسبان، زیرا من از خودم بیزارم و میخواهم دوری کنم.
هوش مصنوعی: به لطف خودت، دست مرا نگیرید، زیرا من خودم را شکستم.
هوش مصنوعی: اگر کسی خر میفروشد، طبیعی است که عیبهای آن را از دید خریدار پنهان کند.
هوش مصنوعی: زمانی که معاملهای انجام میشود، برای اینکه کارها درست پیش برود و شرایط معین شود، ممکن است اشکالاتی وجود داشته باشد که باید به آنها توجه شود.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه کار کنم با این خر خودم، چون عیبهایش روز به روز بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: بهویژه مشتری که عیوب را میشناسد، دیگر عیبهایی که از او پنهان است، کجا میتواند پیدا کند؟
هوش مصنوعی: اگر نتوانم عیوب او را پنهان کنم، پس همه عیوبش را به تو معرفی میکنم و به تو میفروشم.
هوش مصنوعی: از ما بپذیر، که خر ما را به خوبی از راهی که عیبپوش است، دریافت کن.
هوش مصنوعی: دلم خیلی گرفته و از دست این بیخود و بیاراده ناراحتم. به جز این فرد ناامید و زشت که هیچ چیزی ندارند، هیچ کس دیگری نیست.
هوش مصنوعی: اگر تو حتی در سختی و بارکشیدن هم زحمت بکشی، برای دیگران اهمیتی نداری، چرا که نه زحمتی از تو دیده میشود و نه کار و تلاشی که انجام میدهی به چشم میآید.
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی از این نگرانی و دغدغه رهایی پیدا کنی، پس به دنبال نفع و سود خودت هستی و هدفات فقط منافع شخصیات است.
هوش مصنوعی: هدف تو از این معامله، نه به خاطر منفعت است، بلکه اساس بزرگواری بر پایه عطا و بخشش است.
هوش مصنوعی: اگر کسی ارزشمند نباشد، شیرینی و آسانی برای قربانی کردن او وجود دارد.
هوش مصنوعی: تو خود میتوانی چیزهای مختلف را به هم تبدیل کنی، تو میتوانی یک عصا را به شکل یک اژدها درآوری.
هوش مصنوعی: تو میتوانی خون را به آب تبدیل کنی، اما آب خود به خون تبدیل میشود. حکمت فراتر از اینکه چند و چگونه باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.