گنجور

 
شهریار

روی در کعبه این کاخ کبود آمده‌ایم

چون کواکب به طواف و به درود آمده‌ایم

در پناه علم سبز تو با چهره زرد

به تظلم ز بر چرخ کبود آمده‌ایم

تا که مشکین شود آفاق به انفاس نسیم

سینه‌ها مجمره عنبر و عود آمده‌ایم

پای این کاخ دل‌افروز همایون درگاه

چون فلک با سر تعظیم و سجود آمده‌ایم

پای بند سر زلفیم و پی دانه خال

چون کبوتر ز در و بام فرود آمده‌ایم

شاهدی نیست در آفاق به یک‌رویی ما

که به دل آینه غیب و شهود آمده‌ایم

بلبلانیم پر افشانده به گلزار جمال

وز بهار خط سبزت به سرود آمده‌ایم

سرمه عشق تو دیدیم و ز زهدان عدم

کورکورانه به دنیای وجود آمده‌ایم

شهریارا به طرب باش که از دولت عشق

فارغ از وسوسه بود و نبود آمده‌ایم