گنجور

 
اسیر شهرستانی

دلم گداخت سر ساغر گران دارم

چراغ میکده‌ای نذر میکشان دارم

شراب کهنه که خورشید را به رقص آرد

چو ماه یک شبه ته شیشه‌ای گمان دارم

چرا شکنجه منت کنم عزیزان را

دعای بی اثری نذر دوستان دارم

حجاب مانع ناز و تو پر نیاز طلب

ز بیزبانی خود سودها زیان دارم

ز بیزبانی من عالمی خطر دارد

هزار تیر جگر دوز درکمان دارم

دو خانه‌وار ز خورشید و ماه بالاتر

ز کوی باده فروش اینقدر نشان دارم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
اثیر اخسیکتی

اگر چو قوس قزح جمله تن، دهان دارم

وگر چو چشمهٔ خورشید صد زبان دارم

وگر، چو جان سخن‌پیشه معانی بین

فراز کنگرهٔ عرش آشیان دارم

وگر، چو طوطی فردوس و طوبی فلکم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اثیر اخسیکتی
کمال‌الدین اسماعیل

جهان فضل و کرم نجم دین که در خاطر

زعکس نظم تو صد باغ و بوستان دارم

جهانیانرا چون صبح روشنست ز من

که مهر خدمت تو در صمیم جان دارم

از آن چو شمع مرا بر سر آمدست زبان

[...]

اوحدی

ز داغ و درد تو بر جان و دل نشان دارم

خیال روی تو در چشم در فشان دارم

تو آب دیدهٔ پیدا بهل، که پوشیده

ز سوز مهر تو آتش در استخوان دارم

بپرس ز ابرو و مژگان خویش قصهٔ من

[...]

ابن یمین

بهفته ئی که جدا گشته ام ز خدمت تو

مپرس کز غم تو حال بر چه سان دارم

منم که بر رخ چون شنبلید دور از تو

ز نرگس آب بقم روز و شب روان دارم

صائب تبریزی

چگونه درد خود از مردمان نهان دارم

که از شکستگی رنگ ترجمان دارم

نمانده است مرا در بساط جز آهی

هزار دشمن و یک تیر در کمان دارم

سراب را ز جگر تشنگان بادیه نیست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه