مشغول یاد اوست دل پاره پاره ام
رقصد ز شوق بر سر مژگان نظاره ام
روزی که فال منصب دیوانگی زدم
زنجیر سبحه گشت پی استخاره ام
تا شد زگریه ام شفقی رنگ آسمان
چون داغ لاله غوطه به خون زد ستاره ام
تا از خیال روی تو دیوانه گشته ام
گل رشک می برد به گریبان پاره ام
تا در طلسم شیشه فتادم چو بوی می
خوشتر می دو ساله ز عمر دوباره ام
خورشید را چو عارض او گفته ام اسیر
شرمنده کرد دوری آن استعاره ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حالتی از عشق و دیوانگی است. شاعر از عشق خود به معشوق صحبت میکند و دلش را پارهپاره و مشغول یاد او میداند. او از شور و شوقی که در دل دارد میگوید، و اینکه چگونه در پی فال و استخاره به دیوانگی رسیده است. اشکها و غمهایش به رنگ آسمان تبدیل شده و حتی ستارهها هم تحت تأثیر داغ عشق او قرار گرفتهاند. همچنین، شاعر از زیبایی معشوقش و تأثیر آن بر زندگیاش سخن میگوید و به تعبیراتی از شوق و احوالات درونی خود در مواجهه با این عشق اشاره میکند. در نهایت، او اضطراب و شرمندگی را از دوری معشوق خود احساس میکند.
هوش مصنوعی: دل شکستهام از عشق او در شادی و شوق میرقصد و چشمهای من همیشه به او خیره شده است.
هوش مصنوعی: روزی که به دنبال منصبی رفتم و به نوعی دیوانهوار تصمیم گرفتم، در آن لحظه احساس کردم که بهدلیل ناآرامیهای روحی و دغدغههایم، دلم در پی خیر خواهی و استخاره بود.
هوش مصنوعی: آسمان به رنگ شفق درآمده و ستارهام مانند لالهای است که در خون غوطهور شده، همه اینها نشانهٔ درد و غم ناشی از گریههای من است.
هوش مصنوعی: بدلیل خیالاتی که از چهره تو در سر دارم، به جنون رسیدهام و حسادت را به همراه خود در دل دارم.
هوش مصنوعی: وقتی که در این جادو و طلسم شیشهای گرفتار شدم، حس میکنم بوی خوش می از دو سال عمرم جذابتر و دلپذیرتر است.
هوش مصنوعی: من خورشید را به زیبایی چهره او تشبیه کردهام و این زیبایی باعث شده که دوری او مرا شرمسار کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کردی ز راندگان در خود شماره ام
در کوی تو نه سگ نه گدایم چه کاره ام
روزی نشد ز سیر سرشکم لقای تو
خالیست از فروغ سعادت ستاره ام
گر در میان بزم خودم جا نمی دهی
[...]
کاش آنزمان که سوخته میشد ستاره ام
میسوخت اول این جگر پاره پاره ام
گاهی که تیغ خشم کشی، در میانه ام
وانگه که بزم عیش کنی بر کناره ام
چندانکه بیش بنگرمت تشنه تر شوم
[...]
از آفتاب رنگ نبازد ستاره ام
دل زنده از محیط برآید شراره ام
خورشید محشرست دل آتشین من
صبح قیامت است گریبان پاره ام
نور نگاه چشم غزالان وحشیم
[...]
هر پاره ای فتاده به جایی ز جور یار
چو لشگر شکسته دل پاره پاره ام
دل دامنم گرفت و ز غم شکوه می نمود
کو جای من گرفته و من برکناره ام
کاری نساخت زاری من پیش دشمنان
[...]
خون می چکد چو مرغ کباب از نظاره ام
شرمنده است پرتو مه از ستاره ام
گردیده آب زهره برق از شراره ام
چون لعل اگر چه در جگر سنگ خاره ام
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.